آمبر گری در ترم اول تحصیلی خود در دانشگاه توجه گروهی نخبه از دانشجویان را به خود جلب می کند. در طول شروع، امبر و انجمن جادوگران یورک به طور ناخواسته یک شیطان باستانی را بیدار می کنند که منتظر بوده تا کاری را که قرن ها قبل شروع کرده بود به پایان برساند...
جاوی، یک نوجوان کاملاً معمولی که شک نمیکند که علاقهاش به سارا ممکن است متقابل باشد. سارا از طریق یک رشته سوء تفاهم به این باور می رسد که جاوی دارای قدرت های ماوراء طبیعی است...
این برنامه که به زبان ولزی فیلمبرداری شده است، زن جوانی را دنبال می کند که در یک مهمانی به صرف شام در خانه ای دورافتاده در روستایی واقع در ولز، از مهمانانی ممتاز پذیرایی می کند. مهمانان از اینکه این مهمامی، شام آخر زندگی شان است، اطلاعی ندارند...
نورا تامپسون خبرنگاری است که با افشای فعالیتهای غیرقانونی سناتور موریسون یک شبه به یک شهرت تبدیل می شود. در نتیجه افشای او ، سناتور خودکشی می کند ، دختر سناتور نورا را می رباید و او را به اعماق جنگل می برد تا انتقام پدرش را بگیرد...
یک زوج جوان تصمیم می گیرند تا یک مهمانخانه در مکانی دورافتاده در ایسلند افتتاح کنند. به زودی متوجه می شوند که چیزی شیطانی در زیر زیرزمین آنها پنهان شده است و در خواب آنها را شکار می کنند...
یک غریبه مرموز داستان پیچیده غریبه های به ظاهر نامرتبط را تعریف می کند که در مجموعه ای از اتفاقات ماورایی گرفتار شده اند که زندگی آنها برای همیشه به روش های باورنکردنی تغییر خواهد کرد...
سه دانشجوی فیلم ساز تصمیم می گیرند ، در رابطه با یک اعتقاد خرافی راجع به جادوگر بلیر فیلم بسازند . در این خرافه مردم معتقدند جادوگری در میان چوب ها و در جنگل زندگی می کند
شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد…
پيتسبرگ. «فرانکي پيچ»، آرايش گري بيست و خرده اي ساله، اعتقادات مذهبي قرص و محکمي ندارد تا آن که اتفاقات عجيبي برايش رخ مي دهند و رفته رفته همان علايم «استيگماتا» جراحت هايي بر روي دست و پا و پهلو، هم چون مسيح بر بالاي صليب بر بدنش ظاهر مي شوند...
سال 1931. در مؤسسه ي امراض رواني و انا کات – قلعه اي زيبا بر فراز صخره اي در کاليفرنيا – پس از شورش بيماران بر ضد «دکتر و انا کات» ساديست (کومز)، او بيماران را در داخل قلعه به دام مي اندازد و مي گذارد تا زنده در آتش بسوزند. زمان حال. «اولين» (يانسن)، همسر «آستيون پرايس» (راش)، غول پارک هاي تفريحي، شوهرش را متقاعد مي کند که براي جشن تولد «اولين»، ساختمان مؤسسه را اجاره کند. در حالي که نيرويي مرموز به کامپيوتر «استيون» راه مي يابد و فهرست مهمانان جشن را عوض مي کند…
مردی که مدتی است همسرش را از دست داده و به تنهایی زندگی می کند، با اصرار دوستش فرصتی می یابد تا دختری را برای همسری انتخاب کند. اما بعدا مشخص می شود که دختر مورد علاقه او، آن طوری که وانمود میکرده نیست…