وقتی یک پزشک شیفته یک دختر چینی می شود،تمام مطالعات علمی ش تهدید میشود. این دختر به چین بازمیگردد. هنگامی که بمباران ژاپن آغاز میشود، اتفاقاتی غیر قابل پیش بینی برای این دو نفر رخ میدهد و ...
قرن نوزدهم،هندوستان.سه سرباز بریتانیایی و یک بومی باید احیای قیبله ای قاتل را پیش از اینکه آنها در سرتاسر سرزمین شروع به وحشت افکنی کنند متوقف سازند...
یک کهنه سرباز آسیب دیده جنگ جهانی اول ماشینی می سازد تا از جنگ جلوگیری کند. هنگامی که دولت ماشین او را خراب می کند و جنگ جهانی دوم به طور فزاینده ای اجتناب ناپذیر به نظر می رسد، مخترع در ناامیدی، ارواح مرده جنگ را برای اعتراض فرا می خواند.
تلاش و اعمال الکساندر کوردا (Alexander Korda) در جنگهای انگلیس نشان میدهد که صلح و صفا در دنیا با تسلط نازیها برآورده میشود. این فیلم با قسمتهایی از یک مستند گره خورده و روایت جالبی را به مخاطبان ارائه میدهد...
در سال 1911، "ورنون کسل" که نقش کوچکی در یک نمایش دارد، بازیگر نقش اول زن را تا ساحل نیوجرسی دنبال می کند، اما در عوض با "ایرین فوت" آشنا می شود. پس از مدتی آنها با هم ازدواج کرده و با اصرار "ایرین" تصمیم می گیرند کمدی را رها کرده و به رقص روی بیاورند...
درست قبل از جنگ استقلال آمریکا، جین پیتون، ویرجینیایی اشرافی، با کشاورز و نقشهبردار روستایی مت هاوارد ازدواج میکند که او را به مزرعه دره شناندوا میبرد و ...
اندکی پس از شروع جنگ جهانی دوم، گیتاریستی به نام جرج، قایق اشتباهی را سوار میشود و خود را در نروژ میبیند. او توسط زنی به نام مری، با یک مامور اطلاعاتی بریتانیایی اشتباه گرفته می شود و ...
برنده 1 جایزه اسکار همچنین نامزد دریافت 2 جایزه دیگر.
وقتی نیرو های آلمانی وارد شهر پراگ می شوند، "دکتر بوماچ" (هارکورد) به انگلستان فرار می کند. دختر او "آنا" (لاکوود) موفق به فرار می شود تا بتواند به پدرش بپیوندد اما ...
قبل از جنگ جهانی اول در پاریس، یک هنرمند جوان به نام پیر لبلان عاشق می شود و با ژانین، دستیار یک خیاط، ازدواج می کند. پیر استعدادی در طراحی لباس دارد و او و عروسش در بهشتی سعادتمند زندگی می کنند تا اینکه جنگ شروع می شود و سرباز می شود...
سه ملوان بریتانیایی متوجه شدند که آنها به طور تصادفی در طی جنگ جهانی دوم سوار کشتی نازی شده اند. سپس آنها اقدام به تحویل گرفتن آن و درخواست آن برای نیروی دریایی سلطنتی می کنند...
یک پزشک جراح و دخترش از آلمان نازی به آمریکا میگریزند. آنها در یک شهر کوچک در داکوتای شمالی ساکن میشوند، اما طوفانهای گرد و غبار دشت بزرگ، زندگی آنها را تهدید میکند. مردم شهر برای فرار از طوفانها، تصمیم میگیرند به اورگان نقل مکان کنند. یکی از اعضای شهر عاشق دختر پزشک میشود، اما او به مردی که به او و پدرش کمک کرده بود، متعهد است. او باید بین عشق و وفاداری خود یکی را انتخاب کند.