"بولدوزر"، ستاره سابق فوتبال، اکنون به عنوان ماهیگیر مشغول بکار است. در حالیکه تیمی خیابانی خود را برای مسابقه با تیم فوتبال ارتتش آماده می کند، از او خواسته می شود تا مربیگری آنها را بر عهده بگیرد...
پدری جوان و پسر کوچکش توسط نیروهای شیطانی محاصره شده اند. آنها در سرتاسر چین سفر کرده و به افراد ضعیف کمک می کنند. آنها باید از تواناییهای خود در مبارزه استفاده کرده و با نیرویی شرور مقابله کنند...
3 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 2 جایزه و نامزد دریافت 5 جایزه دیگر.
خلافكارى به نام » ديو كانوى « ( فورد ) هر روز يك سيب از » آنى « ( ديويس )، پيرزن فروشنده ى دورگرد و دائم الخمر مى خرد، چون تصور مى كند كه با اين كار خودش را از گزند مافيا در امان نگه مى دارد. تا اين كه دختر » آنى « ( آن مارگرت )، با اين تصور كه مادرش خانمى ثروتمند است، مى خواهد به ديدنش بيايد. حالا » ديو « و عده ى بسيارى دست به دست هم مى دهند تا از » آنى « يك » خانم « بسازند.
1 مرتبه نامزدی جایزه .BAFTA Film Award. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
سگ اسپانيول ، « بانر » با دوستانش ، « جارك » ( سگ شكارى اسكاتلندى ) و « تراستى » ( سگ تازى فاقد بويايى ) در محله ى اعيانى شهر زندگى خوشى دارد . تا اين كه صاحبان « بانر » به سفرى مى روند و او از خانه رانده مى شود . حالا در مناطق غريبه ى شهر ، « ولگرد » ، سگ بى اصل و نسب به كمكش مى آيد...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 1 جایزه و نامزد دریافت 1 جایزه دیگر.
«رابين هود» و «جان کوچولو» از سوي حکومت فاسد «پرنس جان»، ياغي شناخته مي شوند. «سر هيس»، ملازم «پرنس جان» با هيپنوتيسم، «شاه ريچارد» را روانه ي جنگ هاي صليبي کرده است. در جنگل شروود، «رابين» و «جان کوچولو» ماليات هايي را که به زور گرفته شده پس مي گيرند و پول ها را ميان مردم فقير شهر پخش مي کند...
برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 35 جایزه و نامزد دریافت 32 جایزه دیگر.
شش مرد که کارشان را در کارخانجات شفيلد انگلستان از دست داده اند، مأيوس و مستأصل تصميم مي گيرد يک «نمايش» راه بيندازند. آنان مورد تمسخر و تحقير دوستان و آشنايان قرار مي گيرند و ناگزيرند پنهاني و پراکنده تمرين کنند. اما سرانجام نمايش خود را با موفقيت روي صحنه مي برند.
برادرِ "هانی" از یک نوع بیماری رنج میبرد ، این بیماری (ترس پاتولوژیک) باعث میشود او به سرعت و با حساسیت زیاد به کنش های اطرافش عکس العمل نشان دهد ، ولی این تمامِ داستان نیست، به مرورِ زمان متوجه میشویم تمام خانوادهِ هانی رازهایی پیش خود نگه داشته اند و ..
"برونو" هر سال یک مسابقه شراب خوری به راه می اندازد ، قوانین طوری است که کسی حق بیرون رفتن از مسابقه را قبل از به اتمام رساندن حجمِ زیادی از شـراب ندارد ، هرج و مرج زمانی رخ میدهد که پدرش وارد این مسابقه میشود و ..
دو نفر از سبکِ موسیقی "دوئت" (به قطعهای از موسیقی که در آن دو نفر به هنرمندی میپردازند) پس از مدت ها به ملاقاتِ همدیگر میروند تا آخرین اجرای خود را به همراه یکدیگر انجام دهند ..
"هیوبرت ژاکین" پیرمردی می باشد که بتازگی همسرش را از دست داده است. تحمل زندگی جدید بدون همسرش برای او بسیار دشوار است، بنابراین او بیشتر وقت خود را در آپارتمان بزرگش جلوی تلویزیون با ناراحتی سپری میکند. تا اینکه یک روز پس از یک سوءتفاهم، زندگی اش دگرگون می شود...
داستان فیلم با قهرمانی تیم فوتبال آلمان در سال 1954 در هم آمیخته است.خانواده پسری جوان در پی اتفاقات جنگ جهانی دوم و بازگشت پدر خانواده از روسیه پس از یازده سال از هم جدا می شود.داستان دوم فیلم در مورد یک گزارشگر و همسرش است که مسابقات را تحت پوشش قرار می دهند...
دوازده بازیکن بیسبال با بی میلی قبول میکنند تا در یک مسابقه تابستانه شرکت کنند، آنها ابتدا این مسابقه را بی معنی تلقی میکردند، اما در نهایت تبدیل به یکی از مهم ترین مسابقات زندگیشان میشود...
دنیای "ویلبر گری" و "چیک یانگ" با رسیدن بقایای "هیولای فرانکشتاین" و "دراکولا" از اروپا به هم می ریزد. "دراکولا" بهوش آمده و به همراه هیولا که می خواهد مغز جدیدی برای خود بدست بیاورد پا به فرار می گذارد و...
1 مرتبه نامزدی جایزه .اسکار. همچنین 5 جایزه و نامزد دریافت 4 جایزه دیگر.
"آنتونی دنیل" به ارتش می پیوندد اما به سرعت اخراج می شود.فیلم داستان دیدار مجدد او با "کریستی داربن"،دختری که پیش از شروع فیلم عاشق او بوده و ماجراجویهایش از شغل خود را روایت می کند...
دالوت، مينه سوتاي شمالي، دهه ي 1920. «داج کانلي» (کلوني) کاپيتان پا به سن گذاشته ي يک تيم فوتبال امريکايي است که به دليل مشکلات مالي در شرف از هم پاشيده شدن است. «داج» براي نجات تيم، ستاره ي جديد فوتبال، «بولت رادفورد» (کراسينسکي) را به خدمت مي گيرد که اضافه بر قابليت هاي ورزشي ظاهرا سابقه اي هم به عنوان قهرمان جنگ جهاني اول دارد. خيلي زود «کانلي» و «رادرفورد» به خبرنگاري به نام «لکسي ليتلتن» (زلوگر) نظر پيدا مي کنند. حالا «کانلي» بايد هم «لکسي» را به دست آورد و هم تيم را حفظ کند...