اتفاقات فیلم در یک شهر کوچک جریان دارد که در شب کریسمس یک کولاک بیسابقه رخ میدهد و در ادامه دانشآموزان سال آخر دبیرستان این شهر در موقعیتهای غیر منتظرهای قرار میگیرند که در طول آن دوستیها، زندگی عاشقانه و آرزوهای آنها مورد آزمایش قرار خواهد گرفت ...
مارسی خود را برای کریسمس و ایجاد مشاغل جدید برنامه ریزی رویداد خود آماده می کند. اما هنگامی که تجارت به سختی آغاز می شود و اعضای خانواده اش با سختی های خود روبرو می شوند ، مارسی به همه کمک می کند تا تعطیلات خوبی داشته باشند...
داستان این فیلم دربارهی دو مرد بهنامهای سام و توسکو میباشد که با ماشین کاروان قدیمی خودشان به سراسر انگلیس سفر میکنند تا با دوستان ، خانواده و مکانهای گذشتهشان دیدن کنند...
"رابرت ارنست همینگوی" راننده آمبولانس در دوران جنگ جهانی دوم در ایتالیا است. درحالیکه که شجاعانه زندگی خود را در خط مقدم به خطر می اندازد زخمی شده و به بیمارستان منتقل می شود. او عاشق پرستار بیمارستان می شود...
زن جوانی دلسوز ، به ماموریت رحمت می پیوندد و فرزندان خواهر معتاد خود را نجات می دهد. آنها با هم راهی سفری حماسی به سوی ناشناخته ها می شوند و امیدوارند راهی پیدا کنند که بتواند خانواده را در کنار هم نگه دارد...
ماکسی ، بازمانده از یک حمله تروریستی ، به کارل ، دانش آموز فریبنده می پیوندد و بخشی از جنبش جوانان اروپایی می شود. کسانی که چیزی جز به دست گرفتن قدرت ندارند....
ورود لیسانسه های ثروتمند به شهر باعث ایجاد سروصدایی می شود وقتی خانواده هایی که دارای دختران مجرد هستند به شدت به دنبال نامزدی ، از جمله خانواده بنت ، با پنج دختر واجد شرایط هستند.
در آینده ای دور ، نژاد بشر در حال انقراض است و نژاد جدیدی از موجودات شبیه حیوانات بر روی زمین حکمرانی می کنند. تعداد کمی از افراد زنده مانده در شهر زندگی می کنند ، یک ساختمان بزرگ محافظت شده با قابلیت سفر در فضا و زمان وجود. شهر برای نجات بشریت به زمان ما باز می گردد ...
در این داستان عاشقانه، آنتونی با یک حرکت بزرگ روبرو می شود. او در پی کسب مدرک تجاری معتبر ، خانه خود را به مقصد استرالیا ترک می کند. او نه تنها خانواده اش ، بلکه عشق زندگی اش ، یینگ را نیز ترک می کند. با بزرگ شدن آنتونی ، با پیدا کردن عشق ها و سرگرمی های جدید ، او در حال خداحافظی با تنها زنی است که واقعاً دوست داشته است...
جردن شخص بانفوذ و بزرگی در حوزه تکنولوژی است که دستیارش ایپریل و همچنین تمام کارمندانش را به شدت عذاب می دهد. این آزار و اذیت ادامه پیدا می کند تا اینکه درست قبل از یک ارائه فوق العاده مهم، او به طور جادویی و با همان افکار و رفتار به 13 سالگی خود باز می گردد. جردن که اکنون تنها یک دختر 13 ساله است و هیچ کس او را نمی شناسد، باید بیشتر از هر زمان دیگری به ایپریل متکی شود. اگرچه ایپریل به جردن کمک می کند اما با او درست مانند یک دختر بچه 13 ساله که دارای مشکلات رفتاری است و باید آن ها را اصلاح کند، برخورد می کند…