امی به دخترش کمک می کند تا در کالج مستقر شود و برای کمک به جشنواره سالانه برداشت پاییز شغلی پیدا کند. هنگامی که امی با نواح، یک استاد کاریزماتیک و خوش سفر آشنا می شود، بیشتر در مورد خودش می آموزد و زندگی جدیدی را برای خودش کشف می کند...
داستان درباره کارتا “کارا” راتلج است، زنی که سعی کرده فراتر از گذشتهی دشوار خود حرکت کند، اما زمانی که برای تعمیر خانه ساحلی خانوادگی بازمیگردد، مجبور میشود با تاریخ روبهرو شود. در طی یک طوفان ویرانگر، کارا و مادرش صدها لاکپشت دریایی را از مرگ حتمی نجات میدهند و در این فرآیند برخی از حقیقتهای واقعی زندگی را کشف میکنند....
"جنیفر" دختره 17 ساله ای که به تازگی گواهی نامه گرفته ، در اولین روزِ رانندگیش با مردِ غریبه ای تصادف میکند ، جنیفر که مقصر این تصادف است ، مرده غریبه از اون اطلاعات شخصی را دریافت میکند ، روزه بعد جنیفر به خانه ی دوستش دعوت میشود ولی اوضاع آنطور که میخواست پیش نرفت و ..
سام گلیسون، ساکن شهری که فوتبال دبیرستان در آن از اهمیت بالایی برخوردار است، یکی از بازیکنان تیم فوتبال را به آزار و اذیت در شبی که چیزی از آن به یاد نمیآورد، متهم میکند. حال باید دید آیا کسی ادعای او را باور خواهد کرد یا خیر.
«اشلي» (لوهان) هميشه از آن دخترهايي بوده که از هر نظر شانس آورده اند. در عوض «جيک» (پاين) اصلا شانسي در زندگي نداشته، دست و پا چفلتي است و هميشه هزار تا بلا سرش مي آيد. اين دو نفر در يک، جشن بالماسکه ي پر رزق و برق به طور اتفاقي با هم آشنا مي شوند و تماسي زودگذر باعث مي شود که ستاره ي شانس شان با هم تاخت زده شود….
و خواهر در یک یتیمخانه یک تولهسگ پیدا میکنند و آن را پنهان میکنند. وقتی آنها توسط یک زوج در سنترال پارک به فرزندی پذیرفته میشوند، آن را به طور مخفیانه با خود میبرند. حتی در یک آپارتمان بزرگ، پنهان کردن و غذا دادن به یک سگ دانمارکی بزرگ در حال رشد، مشکلساز است...
چهار داستان جنایی متفاوت، که در مرکز آنها مردی درشت اندام با چهرهای خشن قرار دارد که به دنبال قاتل معشوقهاش گلدی است، مردی که با پلیس فاسد شهر گناه درگیر میشود و بعد از یک اشتباه وحشتناک تحت تعقیب قرار می گیرد، یک مامور پلیس که جانش را برای محاقظت از یک دختر به خطر می اندازد، و یک قاتل که به دنبال کسب در آمد از راه خودش است.
دو مرد در حالی که یک جسد بینشان قرار دارد، در لانه مخفی یک قاتل سریالی بنام «جیگسا» به هوش می آیند. آن دو باید از قوانین مشخصی پیروی کنند و کارهای خواسته شده را انجام دهند، تا از این بازی مرگبار که برایشان تدارک دیده شده، زنده به در آیند.
«جک کامبل» (کيج) مردي است مجرد و معتاد به کار، که اين بخت و فرصت در اختيارش گذاشته مي شود تا ببيند اگردر کنار «کيت» (ليوني)، نامزد قديمي اش مي ماند، چه زندگي اي داشت...