معلم اقتصاد لیز، پروسپری، که در فارادی داوطلب می شود تا روز کارناوال را سازماندهی کند. او با مربی تنیس تد (موس) همکاری می کند و اگرچه آنها در ابتدا در دیدن بیشتر چیزها مشکل دارند، جرقه های شروع یک رابطه عاطفی میانشان شکل می گیرد...
یک کارت تبریک به یک مدیر اجرایی درسانتافه می رسد تا یک شرکت خانوادگی تنگ بافته را خریداری کند که زیورآلاتی با الهام از سنت های کریسمس مکزیکی ایجاد می کند..
مادر و دختران برای ادای احترام به پدر فوت شدهشان، در مسابقه ماراتن شرکت میکنند، اما عدم آمادگی آنها، چالشهای زیادی را برایشان به همراه دارد و روابطشان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد.
مارتا شاید یتیم باشد و حتی تحت تاثیر یک بیماری کشنده قرار گیرد، اما با این حال او مثبت اندیش ترین فردیست که می توان ملاقات کرد. او می خواهد که یک پسر به او دل ببند...
پیتر که از قضاوت خانواده اش در مورد مجرد بودن خود ناامید است، بهترین دوستش نیک را متقاعد می کند که در سفر به خانه برای تعطیلات به عنوان دوستش ظاهر شود...
رابطه عاشقانه تابستانی بین یک نوازنده جدی و دختری آزاد و رها که در سیرک بزرگ شده، در مسیر تلاش آنها برای موفقیت در عرصه موسیقی، با چالشهایی روبرو میشود.
ماریا، یک زن نظافتچی، خجالتی، درونگرا و دست و پا چلفتی است. هنگامی که او به مدرسه هنرهای زیبا فرستاده می شود، با هوبرت، نگهبان عجیب و غریب مدرسه، آشنا می شود. در آنجا او مکانی شگفت انگیز را کشف می کند که آزادی، خلاقیت و جسارت در آن حکمفرمایی می کند....
وقتی آلی شهر کوچکش را ترک کرد و به سانفرانسیسکو رفت تا رویای خود را برای تبدیل شدن به یک طراح مد دنبال کند، تصورش را نمی کرد که شهر برای او - و برای قلبش - برنامه های بزرگی داشته باشد...
وقتی سامانتا هارت، نویسنده مجله سیاتل به خانه فرستاده می شود تا مقاله ای در مورد مقصد عروسی تاکستان هاثورن بنویسد، او متوجه می شود که سابقی که قلب او را شکسته است، نه تنها تاکستان را اداره می کند، بلکه قرار است در آنجا ازدواج کند...