دو برادر یک تبلیغات آنلاین بر روی اینترنت قرار می دهند که در آن گفته شده آنها به دنبال قرار ازدواج هستند. اما با ویروسی شدن تبلیغات همه چیز بهم میریزد و ...
داستان در تابستان سال ۱۹۱۸ اتفاق میافتد. دو زن جوان به نامهای لوئیز و السا در یک مزرعه دورافتاده در منطقه آلزاس فرانسه زندگی میکنند. ورود یک سرباز فراری آلمانی به نام هرمان، زندگی آنها را دستخوش تغییر میکند و ...
مسیرهای چهار دوست دانشجویی که به دنبال دنبال کردن رویاهایشان هستند، با مجموعهای از شخصیتهای رنگارنگ همگام میشود، از یک زن دوستداشتنی و گفتگویی پنجابی تا یک نگهبان دانشگاه جوگاچار که همه چیز را با سرگرمی پیش میبرد...
در فرانسه، قبل از اینکه لویی چهاردهم بر تخت سلطنت بنشیند، یک بارونس جوان بر خلاف میل خود مجبور به ازدواج می شود و در شبکه ای از خیانت و قتل گرفتار می شود و ...
هانا، دختری ده ساله، پس از یک سونامی همه چیز خود را از دست میدهد و توسط خویشاوند دوریاش، جونگو، به فرزندی پذیرفته میشود. آنها هر دو از فقدان عمیقی رنج میبرند و در تلاشند تا در هوکایدوی سردسیر، این خلأ را پر کنند. جونگو به عنوان آشپز در گارد ساحلی کار میکند و اغلب هانا را تنها میگذارد.
زن و شوهر جوانی که در یک "طلسم خشک" جنسی شش ماهه گیر کرده اند، تصمیم می گیرند زندگی عاشقانه خود را با داشتن شریک در یک شب با یک زوج دیگر دوباره احیا کنند. اما..
یک دانشجوی کالج یک تجارت تابلوهای تبلیغاتی را به ارث می برد و به طور ناخواسته وضعیت دوستیابی خود را در حالی که سعی در فروش فضای تبلیغاتی دارد تبلیغ می کند...
تسوکاسا زمانی که دانش آموز دبیرستانی بود دچار تصادف شدید رانندگی شد. او هنوز از عوارض آن تصادف رنج می برد، با اختلال حافظه و نیاز به استفاده از ویلچر می باشد. تسوکاسا عاشق راننده تاکسی ماساکی می شود. آنها با وجود مشکلاتی که دارند سعی می کنند در کنار هم خانواده ای شاد بسازند، اما با یک موقعیت جدی دیگر مواجه می شوند.