سفری خانوادگی برای شکار، به دلیل شلیک تصادفی به یک غریبه، به بحران کشیده میشود. با انکار مسئولیت از سوی همه، تردیدهایی درباره عمدی بودن حادثه و هویت قربانی پدید میآید.
یک زندانی جوان که به تازگی آزاد شده است، برای یافتن دختر گمشده یک هم بند خود، خطر آزادی خود را می پذیرد. اما او ناخواسته یک خطر قدیمی را به زندگی این دختر وارد می کند.
داستان درباره لئو، نویسندهای است که در محلی سری مشغول نگارش رمان بعدی خود است. در این مکان، مردی با ادعای خبرنگاری به ملاقات او میآید، در حالی که تنها مدیر برنامههای لئو از محل اختفای او آگاه است...
بن مونرو، یک روانشناس اجتماعی آمریکایی، برای بررسی یک فرقه محلی که با یک اتفاق هولناک مرتبط است، به منطقه ای سفر می کند. در همین حال، دخترش با پسری مرموز در آن منطقه آشنا می شود و درگیر ماجراهایی می شود.
یک نوجوان اسکیتباز، که از یک فاجعه خانوادگی آسیب دیده، برای کسب درآمد نقشهای میکشد. اما این نقشه او را وارد ماجرایی بسیار بزرگتر از حد انتظارش میکند. فقط مادر و دوستدختر سابقش میتوانند او را از سرنوشتی وحشتناک نجات دهند.
در یک مهمانی باشکوه، جارد برنامههای خود را برای تبدیل منطقه هنری به یک شهر هوشمند مطرح میکند. اما این ایده با مخالفت شدید برادرش و کمیسر هنری روبرو میشود. در این میان، یک شعبدهباز اسرارآمیز با هنر خود، گذشته و آینده این منطقه را پیش چشمان آنها به تصویر میکشد.
ایشا، مدل و مهماندار، و روبن، عکاس، برای عکاسی به مکانی دورافتاده میروند. اقامت شبانه آنها در جنگل با خطراتی غیرمنتظره همراه میشود که بقایشان را به خطر میاندازد.
میشل پس از تصادف مرگباری که منجر به خودکشی مسافرش میشود، فرار میکند. او و همسرش در حین پنهانکاری، دو میلیون یورو مییابند که زندگی آنها را دستخوش آشوب میکند.
سیدو با دختری به نام رکشا آشنا میشود که رفتارهای متناقضی، گاه شیطانی و گاه مجرمانه، از خود نشان میدهد. این وضعیت باعث سردرگمی سیدو میشود که آیا رکشا تبهکار است یا شیطان.
جان و مری پس از ده سال رنج و بلاتکلیفی ناشی از ناپدید شدن دختر چهارده سالهشان، کلر، با بازگشت او در سن بیست و چهار سالگی مواجه میشوند. مری از این بازگشت خوشحال است، اما جان به هویت واقعی کلر شک دارد و این موضوع منجر به کشف حقیقت میشود.
مدت کوتاهی پس از اخراج مرموز هوپ هاوارد، رئیس سابق و دانشمند ناامید او متوجه میشود که هوپ به راز بیماری کشندهاش پی برده است. اما زمانی که او این موضوع را درمییابد، هوپ دیگر در دسترس نیست.
مردی جوان برای رهایی از آشفتگیهای ذهنی خود، به درمانی پرخطر روی میآورد. در این روش، جسم او با ناخودآگاهش یکی میشود. او سفری پرمخاطره را در اعماق روان خود آغاز میکند و برای یافتن رستگاری، تمام داشتههایش را به خطر میاندازد. «روح در تنگنا» نخستین فیلمی است که از ابتدا با نسبت تصویر ۴:۳ شروع شده و به تدریج تا پایان فیلم، به نسبت تصویر دیگری تغییر مییابد.
زندگی مارتا پس از مرگ ناگهانی پسرش، جاش، در سال اول دانشگاه، دگرگون میشود. این اتفاق که در ابتدا یک شوخی خطرناک به نظر میرسد، با افشای دوستدختر جاش، اشلی، ابعاد دیگری پیدا میکند. اشلی فاش میکند که باردار است، جاش پدر بچه است و مرگ جاش نه یک حادثه، بلکه قتلی عمدی بوده است. این دو زن برای کشف حقیقت با هم متحد میشوند.
یک سرباز نیروهای ویژه که کشور، دین و حتی امید خود را رها کرده است، باید به میدان نبرد بازگردد تا خواهرزاده خود را که یک خبرنگار است و در میانه یک عملیات پیمانکاری خصوصی غیرقانونی که به طرز وحشتناکی اشتباه پیش رفته است، پیدا کند.
در حالی که جهان در آستانه نابودی قرار داشت، دیتریش بونهوفر به یک توطئه مرگبار برای ترور هیتلر پیوست و با به خطر انداختن ایمان و سرنوشت خود، جان میلیونها یهودی را از نسلکشی نجات داد.
مردی از جانگذشته که تنها چند ماه دیگر از زندگیاش باقی مانده است، یک مدیر موفق تبلیغات را میدزدد و یک درخواست دارد: یک کارزار اینترنتی برای تأمین هزینه درمانش به راه اندازد، در غیر این صورت، همان سرنوشتی که او دارد، گریبانگیرش خواهد شد.
زندگی الیور با دریافت یک داروی معجزهآسا که هنوز اختراع نشده است، دستخوش تحولی شگرف میشود. ثروتهای هنگفت، قراردادهای غیراصولی و درهمآمیختگی گذشته و حال، داستان جذاب "واقعیت دگرگونشده" را رقم میزنند؛ روایتی گیرا از رستگاری و تصمیمگیریهای سرنوشتساز.