یک پدر که همسر خود را به تازگی از دست داده است به همراه بچه هایش به تصمیم می گیرند تا به شهر همسر مرحومش مسافرت می کند آنها مجبور می شوند که شب را در یک مسافرخانه متروک بین راهی سپری کنند, اما آنها خیلی زود متوجه می شوند که تنها...
داستان در پاییز سال ۱۹۹۰ در جریان است و در مورد شخصی به نام Claude Barbe می باشد که قصد دارد دزدهایی که قصد دزدی از قطار تگزاس را دارند ، از پای در بیاورد . آن ها خیلی زود در می یابند با یک فرد حرفه ای روبرو هستند …
داستان فیلم درباره دو دوست میباشد که زندگی خسته کننده ای دارند ، به همین دلیل تصمیم میگیرند تا کارهای بزرگی را انجام دهند و تغییراتی را در زندگی خود ایجاد کنند که ...
در یک جنگل آرام دو خواهر در انزوا بزرگ شده اند مجبورند با پدر مواد فروششان زندگی کنند. پدر آن ها هر مدام به آنها آسیب می رساند و از آنها سوء استفاده میکند. تا اینکه یک روز تصمیم می گیرند انتقام خودشان را بگیرند...
«شانایا» بازیگری در اوج موفقیت کاری اش است که با یک کارگردان جوان بنام «آدیتیا» رابطه دارد. اما روزگار او با آمدن یک بازیگر جوانتر بنام «سانجانا» به پایان می رسد، و حتی آدیتیا را هم از دست میدهد. شانایا رفته رفته دچار جنون می شود و به جادوی سیاه رو می آورد تا با استفاده از آن سانجانا را نابود کرده و عشق آدیتیا را دوباره بدست آورد …
ماکس و تریز، زن و شوهری هستند که به منزل جدید خود آمده اند. در همسایگی آنها ، خانواده های مهربان و در عین حال جالبی وجود دارند. این همسایه ها به تدریج چهره واقعی خود را نشان می دهند ..
داستان فیلم درباره یک شهر کوچک می باشد که ناگهان بیگانگان به ساکنان این شهر حمله می کنند و تصمیم دارند با استفاده از آدم ها مردگان خود را احیا کنند و …
داستان فیلم عشق خطرناک درباره سانجا است که در پی ربوده شدن روهان همسرش که تنها یک روز از ازدواجشان می گذرد ضربه سختی به سرش می خورد و باعث می شود او مرتب واقعیاتی در گذشته را ببیند. بازرس بارگوسینگ مامور پیدا کردن روهان می شود با راهنمایی های سانجا که در رویا حوادث را می بیند بازرس سینگ روهان را پیدا می کند، اما ...
داستان در مورد زنی می باشد که شش سال است خانه ی خود را ترک کرده بوده است و به سفر خارج رفته است . اما پس از یک تصادف شدید ، او حافظه ی بلند مدت خود را از دست داده میدهد و برروی ویلچر نشسته است . حالا او سعی می کند که بفهمد چرا خانه ی خود را ترک کرده است ……
هنگامی که یک پسر در یک کافی شاپ مشغول به کار می شود مدیر کافی شاپ متوجه می شود که او بیماری اسکیزوفرنی دارد و داروهایش را سر وقت مصرف نمی کند تا این که حالش روز به روز بدتر می شود و مشکلاتی را برای دختری که در آن جا کار می کند می آورد و …