آمار، مردی که به تازگی نامزد شده بود، به لندن سفر کرد و در آنجا شیفتهی پرم، شد. این علاقهی جدید، آهسته آهسته باعث شد تا پایبندی او به ازدواجش سست شود
چهار دوست که تنبلی را پیشه کردهاند، برای رسیدن به ثروت و رفاه، دختری ثروتمند را هدف قرار میدهند. اما این طرح آنها با رویارویی با یک جنایتکار معروف، به شکست سختی منجر میشود.
"یک گنگستر کوچک به نام چاندو با مالک، یک مجری دست پایین برای یک باند جنایی، متحد میشود. آنها با هم تمام دشمنان خود را از بین میبرند و به ترسناکترین گنگسترهای بمبئی تبدیل میشوند."
در یک مدرسه شبانهروزی سختگیرانه در هیمالیا، میرا ۱۶ ساله، میل و عشق را کشف میکند. با این حال، بیداری ج.نس.ی او توسط مادرش که محافظهکار است و هرگز نتوانسته تجربه آزادکننده بلوغ را داشته باشد، قطع میشود.
این رمان، داستانی حماسی است که در شهر نیویورک پس از حملات تروریستی ۱۱ سپتامبر رخ میدهد. نویسنده در این اثر، پنج داستان متفاوت را در هم تنیده و تصویری از زندگی مردم این شهر در شرایطی پر از اضطراب و ناامنی ارائه میدهد.
بلست، یک جوان ۱۹ ساله، به هنر گرافیتی علاقه شدیدی دارد و با دوستانش دیوارهای شهر را با نقاشیهای خود میپوشاند. به قدری در این کار ماهر میشود که پلیس و رسانهها به او توجه میکنند.
کودکی که از والدینی با اعتقادات متفاوت به دنیا آمده، در دنیایی که بر عدم تحمل بنا شده و در خانوادهای که با مشکلات مالی دست و پنجه نرم میکند، زندگی میکند.
سه پسر و سه دختر به دنبال عشق واقعی خود هستند و در همین حال که آن ها هم دیگر را پیدا میکنند به هم دروغ های می گویند که دستشان رو میشود و دروغ های آن ها مشخص میشود...
چینتو کاپور ( ریشی کاپور ) و دبو کاپور ( راندهیر کاپور ) دو برادر که اختلافات خود را به دخترها و همسرانشان هم انتقال داده اند،با اینکه در همسایگی هم هستند مرتب در حال دعوا و جدالند, و برای اینکه از دیگری پیشی بگیرند آرزو دارند دخترشان را به جولی پسر ثروتمندترین مرد شهر شوهر دهند.با ورود سانی ( آکشای کومار ) و مکس ( جان آبراهام ) به خانواده آنان , برادران کاپور هر کدام تصور می کنند این دو همان جولی پسر ثروتمندترین مرد شهر است و…
یک روزنامهنگار قدیمی برای فرار از احساس بیارزشی و به دست آوردن یک خبر مهم، تحقیقاتی خطرناک را در بمبئی انجام میدهد و در این راه با اسرار تاریک و پنهانی روبرو میشود.
داستان حول محور دو دوست صمیمی دوران کودکی، آرجون و مونو میچرخد. آنها با پشت سر گذاشتن ویژگیهای شخصیتی خود، راهی مییابند تا از یک روستای کوچک هندی به ویمبلی سفر کنند و به عنوان ستارههای راک به شهرت برسند.