داستان زوجی است که در زندگی مشترکشان با موقعیتهای طنزآمیز و اختلاف نظرهای بامزهای روبرو میشوند. این زوج، در دل ماجراهایی شیرین و گاهی کمی تلخ، تلاش میکنند تا تعادل را در رابطه خود حفظ کنند و به زندگی مشترکشان رنگ و بوی تازهای ببخشند.
این داستان به دورانی میپردازد که پس از جنگ جهانی اول، در پی معاهده مودروس، استانبول به اشغال متفقین درآمد و تیم فوتبال فنرباغچه موفق به کسب "جام هاریگتون" شد.
اسکای، سریعترین هواپیمای جهان، از زمین در برابر اسباببازیهای شرور محافظت میکند. مردم میتوانند سریعتر از هر کس دیگری از آسمان، رویا و امید دریافت کنند.
سلیم پس از ارتقا به مدیر، در اولین روز با ورشکستگی و بدهی کلان مواجه میشود. حکمت نیز که ناجی یاغمور بود، مغلوب افراد ولگرد شده و هر دوی آنها به خاطر بدشانسیهایشان خواهان مرگ هستند.
زوجی که در آرزوی بازنشستگی آرام هستند، کافهای را افتتاح میکنند، اما با تجربیات غیرمنتظرهای روبرو میشوند. این فیلم، داستان ماجراجوییهای این زوج و کافهشان را روایت میکند.
سینان، معلمی دلسوز و طرفدار تیم فوتبال فنرباغچه، از استانبول به شهر ترابزون منتقل میشود. او که در ابتدا از ابراز علاقه خود به فنرباغچه در میان هواداران ترابوزاناسپور بیم دارد، با چالشها و اتفاقات مختلفی روبرو میشود.
یک خانواده به دلیل نادیده گرفتن رسم انتقال دستور تهیه ماست از پدر به پسر، گرفتار نفرین میشوند. برای رفع این نفرین، باید مشخص شود که کدام یک از دو قلوها واجد شرایط یادگیری این دستور افسانهای هستند.
ازدواج نیلگون به دلیل طلسم شدن خانوادهاش توسط یک جن ممنوع است، اما او بیتوجه به هشدارها ازدواج میکند و زندگیاش به کابوسی تبدیل میشود. نیلگون و خانوادهاش با راهنمایی جادوگری به نام جناب سحر، سفری عرفانی و پرخطر را برای حل مشکل خود آغاز میکنند.
پنج کودک که از یکدیگر جدا افتادهاند، با برنامهای از پدربزرگ خود به قلعهای میروند و در آنجا در یک بازی مرموز شرکت میکنند. در این بازی، کودکان ضمن سرگرم شدن، از پدربزرگشان درسهایی در مورد زندگی میآموزند.
سه دانشجوی جامعهشناسی با استفاده از بودجهی دولتی برای انجام پژوهشی در زمینهی فولکلور، به روستایی دورافتاده سفر میکنند. هدف آنها بررسی ritual of exorcism است که سالها پیش در آن روستا رخ داده و منجر به مرگ دختری جوان شده است.
بارِس، جوانی است که برای ادامه زندگی به انواع روشهای فریب متوسل میشود. ریشه این رفتارها در آسیبهایی دیده میشود که در گذشته تجربه کرده است. با این حال، رازهای بزرگتری از آنچه که به نظر میرسد در زندگی او وجود دارد.
توغبا، زنی جوان، برای فال گرفتن به سراغ یک فالگیر میرود. فالگیر به او هشدار میدهد که رازهای فال را فاش نکند، اما توغبا این رازها را در کلاب هاوس فاش میکند. پس از این اتفاق، زندگی توغبا با آشفتگی و نفرین روبرو میشود.
عورَن، یک تاجر ثروتمند، برای فخرفروشی به دوستانش، مهمانی سال نو را در گاوصندوق خانه جدیدشان برگزار میکند. اما در گاوصندوق گیر میافتند و هیچکس برای کمک به آنها وجود ندارد.
پدر و پسری که به تازگی همدیگر را یافتهاند، پس از یک اتفاق غمانگیز، با چالشهای جدیدی در زندگی روبرو میشوند. اما آیا میتوانند جای خالی همسر و مادر عزیزی را که از دست دادهاند، پر کنند؟