لی جون یونگ یه وکیله. پرونده ای رو دست میگیره که یه جوون در دوران نوجوانیش اعتراف به قتل یه قاتل کرده. این مرد جوان ده سال در زندان بوده و حالا لی جون یونگ میخواد تبرئه اش کنه!
یک روز، دختر مدرسه ای کیونگ مین گم می شود. پلیس فکر می کند که او از روی پل پریده د و جان خود را از دست داده، اما بدون جسد یا یادداشت خودکشی نمی توان نتیجه ای گرفت. یانگ هی، آخرین فردی که با او بود، مظنون اصلی می شود...
فیلم در مورد پسری دبیرستانی به نام کانگ جین است که در زندگی شخصی با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکند و در مدرسه نیز توسط پسری به اسم نام یونگ، مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد. در این میان یک روز کانگ جین به صورت تصادفی پاکت پولی را پیدا میکند که…
داستانی در مورد “گوانگ ایل”(لی جونگ سوک)پسر یکی از مقامات بالای دولتی کره شمالی است، او مشکوک به قتل های زنجیره ای سر تا سر دنیا میباشد. برای متوقف کردن قاتل،کره جنوبی،کره شمالی و پلیس بین الملل دنبال او میکنند....
داستان درباره شاهدختی است که زمان ازدواجش فرا رسیده، به همین منظور چهار فرد مناسب به او معرفی می شود اما او تصمیم می گیرد تا سرنوشتش را خودش رقم بزند و شوهر آینده اش را خودش انتخاب کند و…
در فیلم پادشاه ، جوانی به نام پارک تایسو در راستای تحقق خواسته اش که میخواهد یک وکیل باشد ، به دانشگاه کشور کره میشود و در بین وکلا ، به جایگاه بزرگی میرسد تا اینکه هان کانگ را ملاقت کرد که وکیلی است با پشتیبانی پادشاه ..
یک کودتای در کره شمالی رخ میدهد عامل این کودتا با نام “شماره یک” به سمت کره جنوبی فرار میکند. در حالی که سربازان شمال او را تعقیب میکنند، این عامل باید با کره جنوبی همکاری کند تا جنگ هسته ای را متوقف کند.
"دائه‌هو" یک روزنامه نگار تحقیقی است که به دنبال ردی از پسرش می باشد که 3 سال پیش ربوده شده است. با کمک یک کارآگاه و یک روان پزشک، "دائه‌هو" تلاش میکند با استفاده از تکنیک های «رویای شفاف» آخرین خاطراتی که از آن حادثه در ذهنش دارد را به یاد آورد...
یک زن سالخورده به طور مداوم به اداره محلی در مورد اشتباهاتی که او هر روز در اطرافش میبیند شکایت میکند. در طول راه، او یک دوستی غیرمعمول با مامور اداره خدمات مدنی را آغاز می کند که همین امر باعث می شود او آموزش زبان انگلیسی را شروع کند ...
زمانی که یک سازمان جرم و جنایت متعلق به کره شمالی از مرزها عبور کرده و وارد خاک کره جنوبی می شود، دو کارآگاه از هر دو کشور باید با هم همکاری کنند تا محل اختفای آنها را پیدا کنند...
داستان در بیمارستان دامپزشکی اتفاق می‌افتد. سگ‌ها صاحبان خود را به هم پیوند می‌دهند. صاحبان سگ‌ها با هم آشنا میشوند، درد دل میکنند و از یکدیگر دلگرمی می‌گیرند.
در دهه ۱۹۷۰، زنان غواصی به نام «هانئیئو» در روستای کوچک گچون زندگی می‌کردند. آنها برای امرار معاش، زیر آب به جمع‌آوری آبزیان می‌پرداختند. اما با ساخت چند کارخانه در نزدیکی ساحل، منابع آبزیان کاهش یافت و هانئیئوها با مشکلاتی در زمینه امرار معاش خود روبرو شدند. آنها مجبور شدند به تجارت قاچاق در آب روی بیاورند. اما تجارت قاچاق در روستای آنها آنقدر بزرگ شد که کنترل آن از دست رفت و این روستای آرام به تدریج از هم پاشید...
