فیلم کنسرت "پرфекتو ورس" با بهرهگیری از جلوههای بصری خیره کنندهای که به صورت کامپیوتری تولید شدهاند، شعرها و موسیقی جذاب دیجی پاول اوکنفولد را به تصویر میکشد.
داستان کارگاه مشهور ساخت یک خرس را روایت میکند، که داستانهایی از زمانی که ماکسین کلارک برای اولین بار این ایده را تصور کرد، مبارزات شرکت برای ماندن بر روی آب و شادی بیانتهایی که برای کودکان و بزرگسالان به ارمغان آورده است را در هم میآمیزد.
دو سارق که به دلایل مختلف با هم شریک شدهاند، پس از شکست خوردن در یک سرقت بزرگ، برای نجات جان خود باید از دست پلیس، مأموران دولتی و یک رئیس جنایتکار فرار کنند.
سنپاتی، که در گذشته مبارزی آزادیخواه بود، اکنون به یاغیای تبدیل شده که علیه فساد میجنگد. او به کشور بازمیگردد تا به جوانی که با انتشار ویدیو در اینترنت، پرده از فساد سیاستمداران برمیدارد، یاری رساند.
این فیلم برای اولین بار داستان واقعی شکارچیان بیرحم پوست سر، جی جی گلانتون و قاضی هولدن را که از رمان خون مریدیان الهام گرفته شده، به تصویر میکشد. سینتیا، زنی کامانچی که زمانی اسیر بوده، با آخرین گروه آزاد قبیله خود زندگی آرامی دارد تا اینکه شکارچیان وحشی به آنها حمله میکنند.
شوبیت، جوانی تنها و آسیبپذیر، به دلیل شیفتگی به زندگی آریان، درگیر تجارت مواد مخدر میشود. اعتیاد به مواد و خیانت آریان، او را به قتل و جنون میکشاند. در نهایت، اشتباهی مرگبار به زندگی دوستش پایان میدهد.
یوتیوبرهای جاهطلبی که در پی افزایش شهرت خود هستند، با سرقت از یک تیم تبلیغاتی، ناخواسته یک خادم شیطان را از گذشته بیدار میکنند و خود را در دل یک کابوس ماورایی مییابند.
یک شرکت فناوری، سیستم جدیدی ساخته که باعث میشود دستگاههای الکترونیکی حرکت کنند. صاحب این شرکت، با استفاده از یک سنگ باستانی شیطانی، قدرت میگیرد و قصد دارد با ارتش تکنولوژیکی خود، جهان را تسخیر کند.
بهار، پس از گذراندن دورههای آموزشی متنوع برای تحقق آرمانها و رؤیای راهاندازی کسبوکار شخصی، با کادیر، مردی متأهل و پدری دختردار، آشنا میشود. کادیر با بهرهگیری از مهارت بالای خود در متقاعد کردن دیگران و درگیر بودن با اختلال شخصیت ضد اجتماعی، بهار را به زندگی مشترک با خود ترغیب میکند.
یک جوان به دنبال پدر از دست رفتهاش میگردد تا بتواند رویای خود برای تبدیل شدن به یک موتورسوار حرفهای را دنبال کند. با کمک عشق زندگیاش و صاحب یک مغازه موتورسیکلت، او شروع میکند تا دیوارهایی را که غیبت پدرش ساخته بود، خراب کند.
روما و چیراگ، همراه هم راهی خانه روستایی مادر روما شدند. چیراگ، با آن گذشته پنهان و رازآلودش، خیلی زود متوجه شد که در این خانه چیزی درست نیست. رفتارهای عجیب و غریب ساکنان خانه، او را کنجکاوتر کرد. در نهایت، چیراگ موفق شد راز این خانه را کشف کند، اما این کشف برای او بهای سنگینی داشت.