یک پسر نوجوان به نام رابی عاشق دختری نوازنده ارکستر به نام گور میشود که زندگی غمانگیزی دارد. این رابطه در نهایت منجر به ویرانیهای مختلفی برای تمام عمرشان میشود.
در اوایل قرن نوزدهم، پس از بازگشت یک مرد ثروتمند و پسرش از سفر زیارتی، آنها با شیوع طاعون در بلغارستان مواجه میشوند. این وضعیت باعث وحشت و گرسنگی روستاییان شده و غرایز بقا و ترسهای نهفته را در آنها بیدار میکند.
زد و ادیسون، پس از گذراندن سال اول دانشگاه، در طول یک سفر تابستانی جادهای، با دو دنیای متخاصم سانیساید و شیدساید مواجه میشوند. در این سفر، آنها همچنین با دو گروه تازه از هیولاها آشنا میشوند.
مردی که دو همسرش همیشه با یکدیگر در حال نزاع هستند، با آمدن زنی ایتالیایی به خانهاش که مادرش او را به عنوان همسر سوم احتمالی معرفی کرده، با هرج و مرج و آشوب روبرو میشود. دو همسر فعلی او که خواهر هم هستند، در برابر این رقیب جدید با یکدیگر متحد میشوند، در حالی که اهالی روستا شاهد این کشمکش و درام هستند.
پری، که مدیریت یک فروشگاه تشک را بر عهده دارد، نقشهای جسورانه برای جلب توجه دختری که به او علاقهمند است، طراحی میکند. اما این تلاشها زمانی به بیراهه میروند که صحنهسازی ربودن برادر آن دختر، ابعادی فراتر از تصور او پیدا میکند.
پسر کوچکی، بعد از اینکه مادربزرگش یک داستان اسطورهای برایش تعریف میکند، با رویدادی ترسناک مواجه میشود. اما آنچه او نمیداند این است که حقیقت دیگری پشت این ماجراها نهفته است.
این کنسرت، نمایانگر بازگشتی قدرتمند به اصالت گروه بلک سبث است؛ بازگشتی که این گروه را در اوج آمادگی و هماهنگی نشان میدهد. آنها با اتحاد دوباره، آهنگهای کلاسیک خود را با همان انرژی خام و دقت افسانهای اجرا کردند. این رویداد که به صورت زنده فیلمبرداری و در سطح جهانی پخش شد، ادای احترامی ویژه به خاستگاه موسیقی هوی متال و گروهی است که این سبک را پایه نهاد.
در ادامه این مجموعه، چهار خواهر و برادر پس از آموزشهای سخت والدین، مأمور میشوند. با درخواست کمک صاحب یک برند آبمیوه، ماجرای جدیدی آغاز میشود: فردی شرور دستور ساخت آبمیوه را دزدیده تا کودکان را ناراحت کند. این بار کل خانواده باید با هم متحد شوند تا او را متوقف کنند. آنها با عشق و هوش، شرور داستان، کوبی را نه تنها متوقف میکنند بلکه خوبی درون او را نیز بیدار میکنند. در پایان، متوجه میشوند که خواهر یا برادر پنجمی در راه است.
سه مرد جوان برای تصدی یک موقعیت شغلی حقوقی در ساختمان شهرداری با یکدیگر رقابت میکنند. فدریکو به پدرش که عضو شورای شهر است تکیه دارد، فابریزیو به دنبال فرصتی دیگر است، و لوکا که از مزایای خاصی برخوردار است، به این رقابت میپیوندد. تنها یکی از آنها میتواند برنده شود – تا اینکه رویدادهای غیرمنتظرهای رخ میدهد.
میترا، معماری که در یک شرکت بزرگ ساختمانی مشغول به کار است، برای فراهم آوردن فضای لازم جهت ساختوسازهای جدید، اقدام به تخریب یک سازه قدیمی در محل پروژه میکند. این عمل ناخواسته موجب رها شدن موجودی ماوراءالطبیعه به دنیای او میشود که به دنبال آن، آشوب و مرگ همهجا را فرا میگیرد.
زفیر، موجسواری باهوش و آزاداندیش، توسط قاتلی زنجیرهای که وسواس عجیبی به کوسهها دارد، ربوده میشود. او در قایق این قاتل به اسارت گرفته میشود و حالا باید پیش از آنکه قاتل او را طی یک مراسم آیینی به کوسهها بسپارد، راهی برای رهایی خود بیابد.
دو افسر گشت در طول یک شیفت شب با تنشهای فزایندهای روبرو میشوند، در حالی که تماسهای خطرناک را مدیریت میکنند و با شراکت پرتنش و شیاطین درونی خود مقابله میکنند.
استفانی پس از جدایی، راهی میامی میشود و در آنجا به تدریس خصوصی به دو دختر یک معمار مشغول به کار میپردازد. با گذشت زمان، احساسات استفانی نسبت به هری (پدر دختران) عمیقتر میشود؛ اما دختران خانواده با آگاهی از این موضوع، مصمم میشوند تا مانع شکلگیری این رابطه عاشقانه گردند.
روال زندگی آرام آلیس در شهر کوچکش، با ورود رونی که یک نویسنده است، به هم میریزد. اما با آمدن این دوست جدید، مجموعهای از اتفاقات غیرقابل توضیح رخ میدهد که به زودی آلیس و تمام شهرش را در خطر فرو میبرد.
یک دانشجوی ساکن کانادا، به دلیل اتهام فریب همسرش برای دریافت ویزا که منجر به مرگ او شده است، با پیگرد قانونی روبرو است. این حادثه، تلاشهای مضطرب و ناامیدانه خانوادههای مهاجر برای دستیابی به فرصتهای بهتر را برجسته میکند.