اریک و جوی که از طریق خدمات اجتماعی با هم آشنا شدهاند، در کریسمس معنای جدیدی در زندگی پیدا میکنند. آنها با کمک به یک خانواده برای بازسازی خانهشان، به واسطه اتفاقات تصادفی و یک معجزه پزشکی، به باور سرنوشت مشترک میرسند.
کارلی و جیسون که هیچ شباهتی به هم ندارند، در یک برنامه آشپزی برای رسیدن به آرزوی خود که داشتن رستوران است، رقابت میکنند. اما در این میان، عشق نیز سر و کلهاش پیدا میکند و باید دید که کدامیک برای آنها اهمیت بیشتری دارد؟...
مدی (جولی گونزالو)، که صاحب یک تجارت کیک کوچک است، از یک بانکدار سرمایهگذاری کمک میگیرد، اما رابطه عاشقانه جدید بین آنها با بازگشت غیرمنتظره عشق اولش، نیت، پیچیده میشود...
داستان دامپزشک شهری کوچک که به امید اینکه بتواند معشوقه دیرینه خود را مجددا مال خود کند، آرزو می کند که این کریسمس عاشقانه ترین کریسمس زندگی اش باشد...
فیلم داستان یک زن جوان است که تلاش می کند تا والدینش را متقاعد کند تا نامزد فعلیش را بپذیرند و به جای آن شعله شور و اشتیاق دبیرستان قدیمیش را خاموش کند ..
داستان یک فرشته نگهبان که خود را به عنوان معلم زبان انگلیسی جا می زند و به یک زن جوان کمک می کند تا قبل از کریسمس راه خود را به سوی خوشبختی پیدا کند...
در یک شب بارانی، درست بعد از تعطیلی، صاحبخانههای یک رستوران کوچک با دیدن یک زن جوان با لباس عروسی و سه سگ که التماس میکند وارد رستورانشان شود، شگفتزده میشوند. زن جوان داستان زندگی خود را برای آنها تعریف میکند و میگوید که چگونه در جستجوی مرد مناسب، به یک عروس فراری تبدیل شده است...
یک جایزه بگیر سابق که در ازای کارهای خلاف پاداش دریافت میکرد به یک معلم مدرسه ی ابتدایی تبدیل می شود. او می خواهد یک زندگی معمولی داشته باشد و گذشته اش به صورت یک راز باقی بماند. اما وقتی که او برای کریسمس به خانه شان بر میگردد ماجراهایی پیش می آید که...
هنگامی که یک زن به اشتباه به جرم قتل همسر سابقش متهم می شود، تصمیم می گیرد راز قتل را حل کند تا قاتل واقعی را قبل از روز تشییع جنازه، روزی که قرار است بازداشت شود، پیدا کند ...
یک زن بیوه به دنبال درمانگر فیزیوتراپی است که پس از تصادف رانندگی برای درمان پسرش تعیین شده است. او از او دعوت می کند تا در ایام جشن با او در شهر کوچکش بماند ، اما دخترش مشکلاتی را برای این زوج ایجاد می کند...
"کوئنسی" فردی گیمر است که هیچ کس نمی تواند او را شکست دهد تا این که او با دختری به نام "پرودجی" آشنا می شود و تمام بازی ها را به او می بازد اما فقط این نیست، او دلش را نیز به آن دختر باخته است...
یک تاجر موفق وقتی با یک وارث خوش تیپ آشنا می شود، از اینکه از شر عشق سابق وسواسیش خلاص می شود ، راحت می شود. با این حال، عشق جای خود را به سوء ظن می دهد زمانی که او متوجه می شود که کسی هر حرکت او را زیر نظر دارد...
پس از غرق شدن یک کشتی، شخصی میلیاردر بنام "الیور کویین" مفقود میشود و به مدت پنج سال همه فکر میکردند که او مرده است، اما 5 سال بعد در یک جزیرهی دور افتاده او را پیدا می کنند. او به شهر خودش یعنی "استارلینگ سیتی" نزد مادر و خواهر و بهترین دوستش برمیگردد، که بلافاصله آنها متوجه تغییر رفتار "اُلیور" میشوند. "اُلیور" با شخصیت جدیدی که پیدا کرده قصد دارد با تمام بدی ها و خلاف ها درون شهرش مبارزه کند ولی در عین حال شخصیت قدیم خودش رو هم حفظ کند...
ملیندا مونرو، پرستار متخصص، برای شروعی تازه از لس آنجلس به یک شهر دورافتاده در شمال کالیفرنیا نقل مکان میکند. او در این شهر با مردم و اتفاقات جدیدی روبرو میشود که او را شگفتزده میکند.
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...