کارآگاه باب هایتاور با در دست گرفتن امور به دست خود، سعی می کند به یک فرقه شیطانی نفوذ کند تا دختر ربوده شده خود را نجات دهد و انتقام قتل همسرش را بگیرد...
یک زن بعد از جدا شدن از دوست پسرش که به تازگی ازدواج کرده ، سعی می کند زندگی خراب شده اش را درست کند. اما به طور تصادفی دوست پسرش را در حال خیانت به همسر جدیدش می بیند و این سبب می شود تا بتواند نقاط مشترکی را با همسر او بیاید و دشمنش تبدیل به دوستش می شود. بعد از سومین طلاق، سه زن شکست خرده تصمیم می گیرند انتقام دروغ ها و رویاهایشان را از مرد خیانت کار بگیرند...
در دو داستان به هم مرتبط، رابرت که یک مرد میانسال و خسته در نیویورک است، به سربیا میرود و با یک زن ازدواج میکند تا بتواند مدرک مهاجرت به امریکا را بگیرد و رابرت در مقابل این کار پول نقد دریافت میکند. اما این نقشه خراب میشود زیرا پولی که قول داده شده بود هیچوقت به رابرت نرسید. در همین حال، یک پسر سربیایی در نیویورک در تلاش است دوست دختر که در سربیا هست را به نیویورک بیاورد.
آلک برنو، وکیل جوان، درگیر پروندهای پیچیده و خطرناک میشود. او باید یک کلاهبرداری بزرگ نفتی را افشا کند، اما با پیچیدگیهای دنیای مافیا و رابطه عاطفیای که با شاهد کلیدی پرونده پیدا میکند، روبرو میشود.
جانی ترولاو (امیل هرش)، مواد فروش جوان و پولداری است است که با کمک نوچههای وفادارش به نامهای فرانکی (جاستین تیمبرلیک)، تیکو و الویس (شان هاتوسی)، وظیفه پخش و توزیع حشیش تهیه شده توسط پدرش (بروس ویلیس) را بر عهده دارد. او روزی با یکی از مشتریانش به اسم جیک مارکویتز (بن فاستر) که قادر به پرداخت بدهیهایش به ارزش ۸۰۰ دلار نیست مشکل پیدا میکند و...
کولز (مارک روفالو)، سم (مایا استنج) و تیا (کتلین رابرتسون) رابطه سه طرفه ای را آغاز می کنند که از کنترل خارج شده و عواقب آن ده سال بعد به سراغ آنها می رود و...
«جان کیو آرچیبالد» (واشینگتن)، کارگر کارخانه، با مشکلات حاد مالی روبه رو است. در همین حال پی می برد که پسر نوجوانش، «مایکل» (اسمیت)، نیاز فوری به پیوند قلب دارد. اما بیمه، چنین عمل پر هزینه ای را پوشش نمی دهد و «جان» که مستأصل شده، کارکنان و بیماران بخش اورژانس بیمارستان را به گروگان می گیرد …
قرن بیستم از راه رسیده و "توچیو"، نمایشنامه نویس یک شرکت نمایشی آخرین نوشته خود را به مالکان شرکت ارائه می دهد. آنها نمایشنامه او را رد می کنند و با این اتفاق درگیری بزرگی شکل می گیرد و...
ايست ووبرن مينه سوتا، سال 1979. دو چاه آب شرب اهالي شهر با پساب هاي صنعتي آلوده مي شوند و همه ي اهالي به کارخانه هاي محلي شک مي برند و آن ها را علت مسموم شدن آب، ابتلاي بعضي از کودکان شهر به سرطان خون و مرگ آنان مي پندارند. «آن آندرسن» (کويينلن)، مادري که پسرش مرده تصميم مي گيرد از صاحبان کارخانه ها شکايت کند...
هلن،نامزد مردی خوشتیپ و خوش قیافه بنام جکسون برینگ میباشد زمانی که هلن از جکسون بچه دار می شود و با هم ازدواج می کنند، تصمیم می گیرند تا به زادگاه جکسون بروند و فرزندشان را آنجا بزرگ کنند. اما مادر جکسون که آنجا زندگی می کند شروع به انجام دادن کارهای عجیب و غریب میکند. همچنین انگار زیاد میانهی خوبی با هلن ندارد...
داستان در مورد یک قطعه ی کامپیوتری است که بسیار محرمانه است و مربوط به مقامات بسیار سطح بالای آمریکاست. این قطعه توسط یک عده تبهکار حرفه ای ربوده می شود. آنها برای عبور دادن این قطعه از ایست بازرسی فرودگاه از یک ماشین کنترلی استفاده میکنند که بطور تصادفی در ایستگاه بازرسی ساک این گروه با پیر زنی عوض میشود که در ادامه...
طالعه ای بر روی شخصیت میلدرد 'میلی' هاوکس، زنی مسن که تمام عمرش را صرف مراقبت از دیگران کرده است. زمانی که دخترش او را ترک کرده و از خانه می رود، متوجه می شود که دیگر کسی را ندارد که نگرانش باشد...
جو و لوسی هم اتاقی و بهترین دوستان یکدیگر هستند. لوسی که زندگی عاشقانه کسل کننده ای دارد، جو، که تا بحال حتی همسایه شان را ملاقات نکرده را متقاعد می کند که اگر ظرف یکماه رابطه عاشقانه پایدار نداشته باشند، از پل بروکلین پایین بپرند...