سوپرمن که هم هویت بیگانهی کریپتونی خود را دارد و هم به عنوان خبرنگار کلارک کنت در میان انسانها بزرگ شده است، باید بین این دو جنبه از وجودش تعادل برقرار کند. او که نماد حقیقت، عدالت و ارزشهای انسانی است، خیلی زود متوجه میشود که در دنیای امروز، این اصول دیگر جایگاه گذشته را ندارند و کهنه به حساب میآیند.
داستان درباره وسواس یک زن جوان که روحش آشفته است و خون آشامی وحشتناک که شیفته اوست.این رابطهٔ نفرینشده، وحشتی بیحد و حصر را در پی داشته و موجب رعب و وحشت فراوانی شده است.
مجموعهای از سرقتهای متعدد از بانکها و خودروها، ساکنان مناطق شمال غربی اقیانوس آرام را به شدت نگران کرده است. یک مامور ویژه افبیآی به تنهایی بر این باور است که این جرایم سازمانیافته، ریشه در انگیزههای مالی نداشته و در واقع کار گروهی از تروریستهای داخلی خطرناک است.
گارفیلد در آستانه یک ماجراجوییِ پرهیجان در طبیعت وحشی قرار میگیرد. پس از یک دیدار غیرمنتظره با پدر گمشدهاش، گربه ای به نام ویک، گارفیلد و اودی مجبور میشوند زندگیِ نازپرورده خود را رها کنند و به ویک در یک سرقتِ خندهدار و پرمخاطره بپیوندند...
رنفیلد، سرسپردۀ دراکولا و زندانی چندین دهه در آسایشگاه دیوانه، آرزوی زندگی دور از کنت، خواستههای مختلف او و همه خونریزیهایی را دارد که با آنها همراه است...
مارگو و تایلر، یک زوج جوان به جزیرهای دورافتاده سفر میکنند تا در یک رستوران منحصر به فرد غذا بخورند، جایی که سرآشپز اسلوویک یک منوی مجلل را با شگفتیهای تکاندهنده آماده کردهاست...
داستان فیلم در زمان اشغال عراق روایت میشود و در مورد گروهی از سربازان آمریکایی است که وقتی برای تعمیر ایستگاه پمپاژ آب به یک روستای کوچک میروند، درگیر ماموریتی خطرناک برای محافظت از مردم آنجا میشوند...
در لس آنجلس ، دو هزاره ای که در فرهنگ ارتباط اجتماعی مبتنی بر شبکه های اجتماعی حرکت می کنند ، رابطه ای را آغاز می کنند که مرزهای عاطفی و جسمی را برطرف می کند.
کیسی (نیکولاس هولت) برای اینکه بتواند هزینه بیمارستان دوست دخترش را پرداخت کند، قبول میکند تا برای یک گنگستر (آنتونی هاپکینز) ترتیب سرقت یک محموله مواد مخدر را بدهد...
جنگ بزرگی بین ارتش کریپتونسول ها و مردا ایکس رخ می دهد که عامل این ها ، ظهور مردی از دل کویری در یکی از سیاره های دور از کهکشان راشیل است که با قدرت مهار نشدنی اش ، جنگی به پا می کند که به نبرد آخار الزمان معروف است و …
در آینده جامعه وجود دارد که همه احساسات و بیماری ها در داخل آن ریشه کن شده است و همه افراد جامعه با داشتن جایگاهی برابر در صلح و آرامش در حال زندگی کردن هستند تا اینکه یک بیماری جدید و ناشناخته شروع به شیوع پیدا کردن در بین مردم می کند و باعث فعال شدن مجدد عواطف و احساسات در افرادی می شود که…
داستان فیلم در مورد مردی است که در کار موسیقی است و شکست ها و موفقیت های زیادی را بدست آورده است و حالا دیگر نمیتواند چیز خوبی بسازد ، اما در آهنگ مرگ غرق میشود و دست به جنایتی میزند تا دوباره بتواند آهنگ بسازد .
داستان در مورد دختری به نام "لیبی دی" است که جسد مادر و دو خواهرش را که سلاخی شده اند با چشم هایش میبیند و این اتفاق او را تا سرحد مرگ به وحشت می اندازد. او برای شهادت علیه برادرش به دادگاه میرود زیرا فکر میکند تمام این کارها زیر سر برادرش است. زمان میگذرد و از لیبی که حالا ۲۵ ساله شده درخواست میشود تا عضو یک گروه تحقیقی شود. این گروه با نام گروه مرگ معتقد است برادر لیبی بی گناه است و از وی هم میخواهد تا تا این گفته را باور کند ...
در آینده ای دور، در حالی که تنها بیابانی خشک از زمین باقی مانده است، باقیمانده ی نسل انسان ها برای بدست آوردن واجبات زندگی حاضرند یکدیگر را بکشند. مکس، مردی کم حرف که زن و بچه اش را از دست داده است، به تنهایی سفر می کند و در جستجوی صلح می باشد...
داستان فیلم در آینده ای رخ می دهد که به سختی می توان جرعه ای آب پیدا کرد. در همین زمان یک پسر نوجوان موظف می شود تا از خانواده اش در برابر بلایای طبیعی و حملات دیگران محافظت کند...
جنگ باستانی بین انسان و یک نژاد از غول که جک، جوان برای مبارزه با عمله انگلستان و عشق به یک شاهزاده خانم است، یک دروازه بین دو دنیا باز می شود. (تاچر)، رئیس دیوها، از تبعید بازمى گردد و براى تصاحب اریکه ى سلطنت، غولى خلق مى کند تا دختر سلطان، » شاهزاده خانم الین « ( مردیت ) را برباید. اما دهقان زاده اى به نام » جک « ( ماتیوز )، غول را مى کشد و شاهزاده خانم را نجات مى دهد…….
بعد از اینکه یک نیمه زامبی عاشق یک انسان میشود روایت عاطفی بین آنها پیش می آید که باعث تغییر در ساختار کلی دنیای آنها میشود..در این فیلم سه سری موجودات وجود دارند..انسانها ، نیمه زامبیها و اسکلتها..اسکلتها نژاد بی رحمی هستند که کاملا مردند..اما چه میشود اگر نیمه زامبیها به اخلاقیات آدمیزادی خود بازگردند…؟!..
سریال «واترشیپ داون» در منطقهی روستایی زیبایی در جنوب کشور انگلستان روایت میشود و داستانی ماجراجویانه است که شجاعت و تلاش برای بقای گروهی از خرگوشها در مقابل تجاوز انسانها به محل زندگیشان را که با هدف نابودی آن مکان است به تصویر میکشد. راهنما و سردستهٔ گروه خرگوشها، چند برادر دلیر و شجاع هستند و داستان سفر آنها از محل سندلفورد وارت آغاز میشود و مشکلات آنها با دشمنان و غارتگران بخشی اصلی داستان است و هدف نهایی این دسته هم رسیدن به سرزمین موعود و جامعهای عدالتمند است.
یک زن از خانواده سلطنتی که در قرن 18 میلادی در روستایی در اتریش زندگی می کند، هنگام ازدواج با یک امپراتور مجبور به انتخاب بین خوشبختی شخصی خود و آینده روسیه می شود ...