Masahiro Yokotani

ساکوتا در مراسم فارغ‌التحصیلی مای با اتفاقات عجیبی روبه‌رو می‌شود. او دختری شبیه مای را می‌بیند و با نگرانی درباره مادرش و یک سندرم جدید مواجه می‌شود.

ساکتا در حال گذراندن سال دوم دبیرستان خود است و خواهرش مای در سال سوم تحصیل می کند. کاد، خواهر کوچکتر ساکتا، آرزوی بزرگی در سر دارد: او می خواهد به دبیرستان برادرش برود. ساکتا که از سختی های این مسیر آگاه است، مصمم است که از خواهرش در رسیدن به هدفش حمایت کند.

در این پیش‌داستان که وقایع آن قبل از روایت اصلی رمانRe: Zero اتفاق می‌افتد، با چگونگی آشنایی پک و امیلیا آشنا می‌شویم. همچنین دلایل ناامنی و بی‌اعتمادی امیلیا به خود و دیگران برای ما آشکار می‌شود.

روزهای خوش یک دانش آموز دبیرستانی با دوستش به پایان می رسد. چرا که جرقه ی اولین اختلافات میان این دو بوجود آمده است...

سوبارو و همراهانش موفق می‌شوند هیولای شیطانی وولگارم که باعث نفرین روستا شده بود را شکست دهند و بچه‌های روستای ایرلام را نجات دهند. بعد از این پیروزی بزرگ، شخصیت‌های داستان بالاخره فرصتی برای استراحت پیدا می‌کنند. سوبارو هم تصمیم می‌گیرد به یک ماموریت مخفی برود و نمی‌خواهد کسی از آن باخبر شود. اما حتی با این که سوبارو خودش را پنهان کرده، پترا و بچه‌های دیگر خیلی زود او را شناسایی می‌کنند. حالا که ماموریت مخفی سوبارو لو رفته، قرار ملاقات مهم او با امیلیا ممکن است کنسل شود.

یک سال پس از نبرد میان گوزیلا و مکاگودزیلا، دو هیولا به همراهی "مونثرا" برای مبارزه با گودزیلا پا به میدان می گذارند...

یک شناگر آسیب دیدگی شانه خود را از تیم خود پنهان می کند تا به تیم کمک کند تا برای یک مسابقات آماده شود...

زمانی که شیطان بدون هیچ جادویی برای بازگشت به ژاپن امروزی می رسد و شروع به کار پاره وقت در یک رستوران فست فود می کند، شادی و سرگرمی به وجود می آید.

داستان تمرکز خود را به داستان کوزت، دختر نامشروع فانتین، از روزهای اولیه زندگی در حالی که مادرش در شهر دیگری کار می‌کرد، تغییر می‌دهد.