بر اساس یک فصل از رمان دراکولای برام استوکر . درباره کشتی روسی دیمتر که محمولهای خطرناک را از کارپاتیا به لندن حمل میکند ، این محموله در دل دریا باز میشود و حالا خدمه کشتی بایستی خود را نجات دهند...
در شهر کوچکی از دروازه دیل، داکوتای شمالی، سعی دارند یک زن محلی و پسر جوانش را از بین ببرند. یک عامل FBI به کلانتر محلی کمک می کند تا دلیل آن را پیدا کنند...
داستان پولاروید درمورد یک جوان دبیرستانی به اسم برد فیچر است که درگیر یک دوربین قدیمی پولاروید شده است. برد متوجه میشود که این دوربین رازی مخوف دارد: عکس هرکسی توسط این دوربین گرفته شود، به طرف وحشتناکی میمیرد...
یک گروه از نوجوانان معروف به "باشگاه بازندگان " به مبارزه با موجودی فناناپذیر و تغییر شکل دهنده که مسئول ناپدید شدن دهها تن از کودکان شهر است می روند که این خود منجر میشود آنها ذات درونی خود را آشکار کنند.
یک مشاور املاک نمی داند که مهمان خانه ای مخفی شده است که بی سر و صدا به آپارتمان او نقل مکان کرده است بدون اینکه شناسایی شود. مهمان که پنهان می ماند، غذایش را می خورد، لباس هایش را می پوشد و حتی از مسواکش استفاده می کند...
داستان اين فيلم درباره يك خانواده روستايي هست كه در يك تصادف هولناك پسر جوان خود را از دست ميدهند ، مادر خانواده راهي براي احضار روح پسر جوانش پيدا ميكند تا آخرين خداحافظي را با اون انجام بدهد اما او به اشتباه دري به سوي دو جهان را باز ميكند كه ...
در پی یک تراژدی خانوادگی، یک نویسنده مشتاق که بین عشق دوران کودکی اش و وسوسه یک خارجی مرموز گیر افتاده است، تلاش می کند تا از ارواح گذشته اش فرار کند، اینچنین راه خود را به یک خانه که نفس میکشد، خونریزی میکند و به یاد می آورد، کج می کند...
پس از اینکه آنجلا خبرنگار جوان از حادثه وحشتناک ساختمان مسکونی در قسمت دوم فیلم نجات می یابد، با یک تانکر حمل نفت به یک کشتی نظامی منتقل می شود و پس از بررسی تانکر نفت توسط سربازان یافته می شود، اما آنها نمی دانند که آنجلا حامل ویروس شیطانی مرموز می باشد…
این فیلم داستان دو دختر بچه را روایت میکند که پدرشان بر اساس اتفاقی چندین نفر را به قتل می رساند و قصد کشتن دو دختر خود را دارد اما اتفاقی باعث می شود تا از این عمل جلوگیری به عمل آید اما حالا بعد از چندین سال متوجه می شوند که …
در روزی که آخرالزمان فرا می رسد، توماس با خماری در میان عیاشی در یک فروشگاه مبلمان از خواب بیدار می شود. او ماه ها پیش با خبر پایان دنیا، همسر و دخترش را رها کرد. اما وقتی سیاره خطاکاری که قرار بود با زمین برخورد کند از کنار آن می گذرد، توماس بزرگی اشتباه خود را درک می کند. اکنون، او سعی خواهد کرد تا زندگی گذشته خود را بازیابد و از خانوادهاش بخشش بگیرد و پس از آخرالزمان، جهانی را بازسازی کند که دیگر هرگز مثل سابق نخواهد بود.