کنت یک کارمند اداری بی دست و پا است که تجربه کمی در رابطه با روابط عاشقانه دارد. او یک عروسک جنسی شبیه به زندگی می خرد تا بتواند از تنهایی خلاص شود، اما به زودی متوجه می شود که ممکن است یک جنبه تاریک برای "نیکی" وجود داشته باشد.
جک تيلر» (کلوني) را همسر سابقش با دخترشان تنها گذاشته است. «جک» براي تهيه ي گزارش در مورد رشوه خواري در شهرداري بايد تمام وقت روزانه اش را در اختيار داشته باشد. يک خانم آرشيتکت به نام «ملاني پارکر» (فايفر) هم در وضع مشابهي است، او نه تنها بايد طرح يک ساختمان بزرگ چند صد ميليون دلاري را آماده کند، بلکه نبايد بگذارد رئيسش بفهمد که او پسر کوچکي دارد…...
در غرب وحشی دهه 1860، یک دسته از مهاجران تصمیم می گیرند که نمی توانند زندگی در وضعیت فعلی خود را تحمل کنند و یک گاوچران گریزل را استخدام می کنند تا آنها را به سفری به شرق به زادگاهشان ببرد...
«ستوان فرانک دربين» (نيلسن) زودتر از موعد خود را بازنشسته کرده و حالا شوهري خانه دار به شمار مي آيد. اما «سروان اد هاکن» (کندي)، «دربين» را مجاب مي کند تا براي دستگيري «روکو» (وارد)، رهبر کشوري کوچک و بدنام، بار ديگر وارد عمل شود...
مارک پسری باهوش اما خجالتی است که به تازگی به آریزونا آمده است. والدینش یک رادیوی کوتاه برد به او داده اند تا بتواند با رفقایش صحبت کند، اما او از این رادیو استفاده متفاوتی می کند...
داستان مردی که ناگهان قسمتی از عضو بدنش زبان به سخن گشوده و با حرف هایش، بر روی افکار او تاثیر گذاشته و وی را در موقعیت های ناخوشایند قرار می دهد. همین سبب میشود که دیگران او را دیوانه پندارند...
داستان این فیلم دربارهی یک ستارهی هالیوود به نام ادوارد فورستر میباشد که به زودی در بدترین شرایط ممکن قرار میگیرد. این بازیگر در میانسالی به یک آپارتمان کوچک اسبابکشی میکند و تصمیم میگیرد همه چیز را از نو شروع کند. طولی نمیکشد که او با همسایهی جدیدش آشنا میشود و با تشویقهای او ، ادوارد به این نتیجه میرسد که برای بازگشت به اوج و موفقیت باید به خودش باور داشته باشد و…
آدم کشي حرفه اي به نام «لئون» (رنو) در آپارتماني در محله ي ايتاليايي هاي نيويورک زندگي مي کند. «استانسفيلد» (اولدمن)، مأمور فاسد پليس، تمام خانواده ي همسايه را مي کشد و تنها دختر دوازده ساله شان، «ماتيلدا» (پورتمن) که براي خريد بيرون رفته جان سالم به در مي برد.«ماتيلدا» به «ليون» پناه مي برد و خيلي زود اين دو با يک ديگر دوست مي شوند...
Heroes داستان یک سری از افراد را روایت می کند که فکر می کردند مثل بقیه ی مردم هستند تا زمانی که با تواناییهای شگفت انگیزشان از خواب بیدار شدند. مثل : تله پاتی , سفر زمان و پرواز کردن. این افراد به سرعت پی می برند که در جلوگیری از یک فاجعه و نجات نسل بشر نقش مهمی را بازی می کنند و همگی به نوعی تلاش خود را برای نجات دادن دنیا آغاز میکنند...
سریال داستان پسری است به اسم "ند". "ند" ۹ سالشه که متوجه میشود توانایی خارقالعادهای دارد: میتواند موجودات مرده را تنها با یک بار لمس کردن زنده کند . "ند" اما خبر از محدودیتهای این موهبت نداره. همان روز مادر "ند" میمیرد و ند هم زندهاش میکند. یکدقیقهی بعد پدر دختر همسایه میمیرد. شب موقعی که مادرش میبوسدش، مادرش هم میمیرد. محدودیتها اینهاست: ۱- اولین تماس زنده میکند و دومین تماس جان رو میگیرد، برای همیشه. ۲- اگه موجودی را که زنده کرده ظرف یک دقیقه دوباره برنگرداند یکی دیگر به جاش خواهد مرد. "ند" البته عاشق دختر همسایه هم بوده. ۱۸ سال بعد، "ند" شده یک pie-maker موفق و منزوی. تقریبا با هیچ کس رابطهای ندارد. یه کارآگاه خصوصی به اسم "امرسون کد " اتفاقی متوجه توانایی ند میشود و با هم شروع به کار میکنند، به این شکل که "امرسون" پروندههای قتل رو پیدا میکند، "ند" هم با زنده کردن مقتول و پرسیدن چندتا سوال به حل پرونده کمک میکند. یکی از پروندهها مربوط میشود به قتل دختری روی قایق تفریحی. دختری به اسم "چارلوت چاک چارلز" دختر همسایهی "ند"، عشق دوران کودکیش که پدرش را اتفاقی کشته بود...