آشپزی جوان که در شرف راهاندازی رستوران اختصاصی خود در شهر پاریس است، به دلیل یک اتفاق اورژانسی در خانوادهاش، ناچار میشود به زادگاه خود بازگردد. در این بازگشت و به دور از فضای شهری، خاطرات قدیمیاش در ذهنش زنده میشوند و تمام باورها و قطعیتهای او دچار تردید میگردند.
داستان نوجوان 12 ساله ای که در دهه شصت، از پدر و حرفه های متعدد او تابعیت و الگوبرداری می کند. زمانی که او مشاور شخصی "دوو گل" می شود، پدر نوجوان 12 ساله خود را برای نجات الجزایر به ماموریت های خطرناک می فرستد...
سیبیل، یک دختر کارگر پاریسی، برای راه اندازی یک سوپرمارکت در آنجا، به شدت نیاز دارد که با خرید مجدد یک فروشگاه سخت افزاری واقع در کشور باسک، یک تبلیغ کسب کند....
مارکو، در سیوچند سالگیاش، کمی گمگشته و در فکر سر و سامان یافتن است. او یک عکاس جنگ پیشین بوده و دیگر تمایلی به گزارش از تنشها ندارد و به جهان کارگران بنادق بلند علاقهمند است...
آرمند، مردی که ماشینهای کشاورزی در کشور میفروشد. درست زمانی که او از زندگی نا امید شده بود ، عاشق دختر جوانی به نام کرلی می شود و از دست والدین و پلیس فرار می کند...
از آنجاییه هر جا بنجامین مالاوسن می رود، حوادث جذاب و بحث برانگیزی رخ می دهد، پلیس و همکارانش به او مشکوک می شوند. او مصمم است تا بفهمد چه کسی او را آزار می دهد...
آلن، مردی میانسال، رابطه سختی با مادرش دارد. وقتی از زندان آزاد می شود، مجبور می شود با او زندگی کند و به زودی متوجه می شود که او بیماری لاعلاجی دارد ...
فرانسه، سال ۱۵۵۰، فیلیبرت از طریق پدر در حال مرگش می فهمد که پدر واقعیاش فولگنس براندوورت دو سنت-آوواز است. فیلیبرت سفری را برای کشف ریشههای خود آغاز میکند...
«جک» و «ماریون» تصمیم گرفته اند با سفر به پاریس از نو به رابطه شان استحکام بخشند، در حالی که پاریس شهر پدر و مادر ماریون و همینطور دوست پسرهای سابق او است...
«آنا» (بونر) در نخستین وعده ی ملاقاتش با «دکتر مونیه ی» روان کاو (دوشوسوی)، به خطا وارد دفتر «ویلیام فابر» (لوشینی) وکیل مالیاتی می شود و او را به جای دکترش می گیرد و رازهایی را بر او فاش می کند. حتی وقتی «آنا» به اشتباهش پی می برد باز نزد «فابر» تنها و وسواسی بر می گردد، چون تشخیص داده که او شنونده ی خوبی است…