بعد از از دست دادن فرزند متولد نشده اش، (مدلین متیسون) باز تمایل به باردار شدن دارد. بعد از زایمان، بچه به طرز معجزه آسایی به زندگی بر میگردد اما میل به خون انسان دارد...
نگاهی به الهامبخش نقاشی توماس کینکید به نام کلبه کریسمس، و اینکه چگونه این هنرمند پس از اینکه متوجه شد مادرش در خطر از دست دادن خانه خانوادگی خود قرار دارد، برای شروع کار خود انگیزه پیدا کرد...
دو برادر و خواهر به یک شهر جدید نقل مکان می کنند تا با گروه اشتباهی پر از خون آشام های تشنه به خون مخلوط شوند. تعامل آنها دختر را به سمت تبدیل شدن به یک نیمه خون آشام سوق می دهد...
کریستی سالها پس از یک تصادف رانندگی که چهره خواهر بزرگترش را بد کرده بود، به زادگاهش بازمی گردد. او که توسط تصادفی که در آن راننده بود تسخیر شده است، متوجه می شود که بدترین کابوس های او یا به حقیقت پیوسته اند یا در شرف تحقق هستند...
یک خبرنگار شاهد یک قتل وحشیانه میشود و درگیر معمایی میگردد که شامل یک جفت دوقلوی بههمچسبیدۀ (سیامی) جداشده در بدو تولد است، که یکی از آنها مجبور شده تحت نظر یک روانپزشک مراقب و کنترلگر زندگی کند.
کارن اوکانر ، روزنامه نگار جوانی که به خاطر چهره های مشهور ، به دنبال کشف حقیقت پشت یک حادثه طولانی است که زندگی و حرفه تیم وینس کالینز و لانی موریس را تحت تأثیر قرار داد.
زنی به نام «لیبی» (جاد) به اتهام قتل همسرش، «نیک» (گرین وود) محکوم به شش سال زندان و پرداخت دو میلیون دلار بیمه ی عمر او می شود. اما «لیبی» خیلی زود پی می برد که «نیک» خودش ماجرای مرگ دروغنیش را ترتیب داده است. بنابراین اگر «لیبی» پس از آزادی از زندان «نیک» را پیدا کند و به قتل برساند، دوباره مجازات نخواهد شد...
بريتيش کلمبيا، کانادا. وکيلي به نام «ميچل استيونز» (هولم)، که دخترش بر اثر استعمال مواد مخدر از دست رفته، به شهر کوچک سام دنت مي رود که در آنجا به تازگي زندگي تعدادي دانش آموز در اثر سقوط مدرسه در يک درياچه ي يخ زده کشته شده اند. او والدين قربانيان را وا مي دارد تا عليه مقصر يا مقصران حادثه اعلام شکايت کنند.
این فیلم داستان زندگی خانوادهی مردی به نام “نوح” است، و بازگو کننده این است که چگونه زندگی هر شخصی منحصر به فرد است. نوح با مشتریانش س/ک/س دارد. همسرش “هرا” که برای انجمن سانسور کنندگان کار می کند باید فیلم پ/و/ر/ن/و مشاهده کند. آنها یک فرزند دارند و خواهر “هرا” نیز پیش آنها زندگی می کند…
یک زن تنها با تماشای وسواس گونه ویدیوهای همکارش که یک بازیگر است، او را تعقیب می کند. این بازیگر در حال تلاش برای به دست آوردن نقشی در یک فیلم تلویزیونی جدید است که توسط معشوقه اش نوشته شده است. معشوقه او در داستان فیلم به مرگ برادرش پرداخته اما کم کم کنترل پروژه را از دست می دهد....
پدر ون، استن، به فیلمبرداری علاقه دارد و همیشه صحنه هایی از زندگی روزمره خانواده را ضبط می کند. با این حال، او از مادربزرگ ون، آرمن، مراقبت نمی کند. اگرچه او می تواند هزینه نگهداری آرمن در خانه را بپردازد، اما آرمن روزهای خود را در خانه سالمندان صرف تماشای تلویزیون می کند. ون اغلب به ملاقات او می رود و در آنجا با آلین آشنا می شود که مادرش در تخت کناری آرمن بستری است. ون می خواهد مادربزرگش را از خانه سالمندان بیرون بیاورد...
زندگی همسر آمیش و مادر آنی پس از رفتن شوهرش برای زندگی در میان “آمریکایی های عادی” وارونه می شود ، اما با بازگشت او و به دنبال سرپرستی فرزندشان از هر طریق ، اوضاع وخیم تر می شود
در آینده ای دور از انتظار، نسل بشر قدرت بینایی خود را از دست داده اند و جامعه باید راهی جدید برای ساختن، تعامل با یکدیگر، شکار و بقا پیدا کند. همه اینها زمانی که دوقلوهایی به دنیا می آیند که قدرت بینایی دارند تغییر می کند.
سریالی کمدی، به سبک شرلوک هلمزی و پر از شوخی ها و دیوانگی های خنده دار که می تواند ساعت ها شما را سرگرم کند. اگر دنبال سریالی کمدی و جنایی می گردید این سریال را از دست ندهید.شاون اسپنسر که حافظه ی تصویری، غریضه ی کارآگاهی و دقت بسیار بالایی دارد بعد کمک به پلیس برای حل یک پرونده، متهم به شریک جرم بودن می شود. شاون برای این که به زندان نیفتد و راز خود را برملا نکند ادعا می کند که غیبگو است و با عالم ارواح ارتباط دارد و از این راه اطلاعات خود را به دست می آورد. شاون به همراه بهترین دوستش گاس که فروشنده ی دارو و لوازم پزشکی است، دفتر کارآگاه خصوصی غیبگوی Psych را تاسیس می کند و از آن به بعد در حل پرونده های جنایی به پلیس کمک می کند...