Shelley Thompson

کیت، یک خلبان جوان، برای اولین بار به عنوان خلبان خصوصی خانواده پرواز می‌کند. اما یک طوفان برفی پرواز او را به جزیره کریسمس منحرف می‌کند...

جولیان به تازگی از زندان آزاد شده است و کاملا ورشکسته است و چیزی ندارد. او یک نقشه دارد که او را بسیار ثروتمند می کند. ولی برای این کار او ابتدا باید مواد را به مونترال ببرد جایی که مشتری او سیروس در آن جا منتظر بستن قرار داد است. در این میان دولت نیز می خواهد ماری جوانا را قانونی اعلام کند و …

‌ ‍ ‎

یک سال از ثروتمند شدن پسرها می گذرد. جولیان مسئول نگهداری پول شده است، اما وقتی نوبت تقسیم پول می شود، پول گم می شود...

 پدر و نامادري دختر نوجواني به نام «سارا» (کانلي)، او را در خانه گذاشته اند تا از برادر نوزادش «توبي» (فراود) مراقبت کند. گروهي جن با استفاده از اين فرصت، «توبي» را مي ربايند، و سر دسته شان، «جارت» (بويي)، به «سارا» مي گويد که فقط سيزده ساعت فرصت دارد تا از هزار تويي که به شهر اجنه مي رسد، بگذرد اگر موفق نشود، برادرش هم جن خواهد شد.

پسر یک ژنرال آلمانی به عنوان بخشی از توطئه ای مرموز برای دست یافتن به گنجیه مخفی نازیها فعالیت می کند و...

تایلر پس از طلاق همراه به دختر خود به زادگاهش برمیگردد تا در اداره رستوران مادرش به او کمک کند و ...

یک زوج در انتظار فرزند به مسافرخانه ای در روستائی دور میروند و متوجه میشوند که در آنجا مادران و بچه های زیادی کشته شدند و ....

در حالی که جهان با یک طاعون مرگبار روبرو می شود، امید بشر برای درمان با دانشمندی است که در محفظه فلزی زندانی از خواب بیدار می شود. او ناامیدانه تلاش می کند تا از سلول محصور خود فرار کند تا آخرین انسانیت را نجات دهد...

زن جوانی که پس از مرگ مادرش به مزرعه خانوادگی باز می گردد، جایی که پدر و خواهرش را برای اولین بار از زمان رفتنش، مجددا ملاقات می کند...

یک دانشجوی دانشگاه, ناخواسته موجودات وحشتناک گذشته را از طریق یک یادداشت رایانه ای با مضمون هالووین آزاد می کند...

ریکی و جولین دو مردی هستند که زندگی آنها توسط تجربیات دوران کودکی آنها در پارک تریلرها شکل گرفته است. آنها در دوران کودکی خود کارهایی مانند دزدی، دعوا، سیگار کشیدن، نوشیدن، کلاهبرداری و گوش دادن به وان هلن انجام می دادند. آنها با قانون مشکل داشتند و بخش بزرگی از زندگی بزرگسالی خود را در زندان گذرانده اند.