سرنوشت جهان در آستانه نابودی قرار گرفته است، چرا که ارن نیروی نهایی تایتانها را آزاد کرده است. او با ارادهای پولادین برای نابودی تمام کسانی که الدیا را تهدید میکنند، سپاهی شکستناپذیر از تایتانهای عظیمالجثه را به سوی مارلی رهبری میکند.
پس از باریدن حباب هایی که قوانین گرانش را زیر پا می گذارند . توکیو جدا از دنیای بیرون، به زمین بازی گروهی از جوانان تبدیل شده است که خانواده های خود را از دست داده اند...
دانشآموزان دبیرستان آکادمی هوشو سوار بر هواپیما بودند که در شرایطی مرموز سقوط کرد. قهرمان، اوریبه موتسومی و همکلاسی هایش در یک جزیره به ساحل می روند. مسافران زندهمانده تصمیم میگیرند منتظر آمدن کمک باشند، اما معلوم میشود که جزیره توسط حشرات غول پیکر زندگی میکند. موتسومی در یک ساحل از خواب بیدار می شود و همکلاسی خود ماتسئو آیومی را می یابد.
یک روز دورامو ، نوبیتا ، شیزوکا ، جیان و سانئو داشتن مثل قهرمانان فضایی به هم شلیک میکردن. در همین حال پسری به نام آرون اومد و بهشون اخطار داد که بیگانگان به سیاره اون حمله کردن و اونها هم قبول کردن که کمکش کنن..
ایچیرو ساتو در مدرسه راهنمایی دچار توهم فانتزی بوده و خودش قهرمانی به اسم کوگا ماریوین میدید که این مسئله اون در مدرسه راهنمایی دچار دردسر می کنه و از طرف همکلاسیاش مسخره میشه و دست میندازنش و این مسئله اون رنج میده . بخاطر همین در زمان حاضر اون تصمیم میگیره در دوران دبیرستان و مدرسه جدیدش مثل یک پسر معمولی و نرمال رفتار کنه. اما متاسفانه معلمش اون با یک دختر با شنل آبی که مورد مشابه مثل خودش داره مواجعه میکنه و از اون میخواد هواش داشته باشه.
فیوژن ماده تیره ی ست که ژاپن را تهدید می کند اما Prettycure او را شکست می دهد و ذراتش در اطراف پخش می شود. مگومی و دوستانش به دنبال فیوژن می گردند. با این حال، یک برخورد سرنوشت ساز ...
هفت سال پس از شکست پادشاه مارپیچ، سایمون و تیپ باید برای شکست دادن یک تهدید جدید و نجات جهان به فضا بروند. آخرین نبرد پرخطر برای سایمون و تیمش در شرف وقوع است...
سایمون و کامینا، برادران همرزم، تصمیم می گیرند تا فراتر از مرزهای جهان خود، واقعیت و تخیل، سفر کنند. آنها در این سفر به حقیقت پنهانی پی می برند که هزاران سال بشریت را اسیر نگه داشته است...
موناکا دختری که ، پدرش در یک سفینه در ایستگاه فضایی کار می کنه ، روی زمین به ظاهر یه دختر آروم و دست و پا چلفتی میاد اما زیر این نقابش یه قاتل مشهور به اسم فرشته مرگه …
ایزوکو "دکو" میدوریا و دانش آموزان همراهش در کلاس 1-اِی از دبیرستان قهرمانانه یو اِی انتخاب شدن تا در یک برنامه امنیتی در جزیره نابو شرکت داشته باشن. برای کسب تجربه بیشتر و تقویت کردن مهارت هاشون، قهرمانان با خدمات کوچک و کمک به مردم در امور روزمره شروع به فعالیت میکنن.
ارن یگر و همرزمانش از سپاه 104 آموزشی به تازگی موفق شدند که عضویت کامل در گروه تجسسی را بدست بیاورند. در حالی که آنها خود را آماده رویارویی با تایتان ها می کنند...
یک معمای بیاساس کمدی، "هارومی کازوهیتو" یک پسر دبیرستانی عاشق کتاب خواندن و از طرفداران رمان نویس "ناتسونو کیریهیمه" است. یک روز، "کیریهیمه" را در حال نوشتن در کافهای میبیند که چیزی نمانده توسط یک دزد مورد اصابت شلیک گلوله قرار بگیرد. او از "کیریهیمه" محافظت می کند اما به جای او کشته میشود.
میناتو ساهاشی پسریه شدیدا تنبل و کودن که دو بار امتحان ورود به کالج رو رد شده. به همین دلیل خیلی ها اونو یک کودن، احمق و بازنده میدونن. یه روز بعد از اینکه میناتو با مادرش که خیلی ناراحت بوده صحبت میکرده، به واسطه اتفاق جالبی با یه دختر به نام موسوبی آشنا میشه که به وسیله افرادی مورد حمله واقع شده بود. موسوبی، از دست مهاجم ها فرار میکنه و میناتو رو هم با خودش میبره و خیلی زود متوجه میشه که میناتو یک Ashikabi هست. Ashikabi به افرادی گفته میشه که دارای خصیصه ژنتیکی خاصی هستند که ...
Senou Natsuru یک پسر معمولی دبیرستانی است. یک روز صبح او از خواب بیدار میشود و متوجه که به یک دختر تبدیل میشود. یک عروسک به شکل ببر و با نام Harakiri Tora جان میگیرد شروع میکند با او حرف زدن و به او میگوید که او بعنوان یک Kampfer انتخاب شده است و اینکه هدف Kampfer ها این است که با دیگرKampfer ها با اسلحه، شمشیر و یا جادو مبارزه کنند. اما چند نکته وجود دارد : شما نمیتوانید انتخاب کنید که میخواهید یک Kampfer باشید یا نه، و اینکه باید بدن یک دختر را داشته باشید تا بتوانید از قدرتتان استفاده کنید.
Rei Kiriyama یه پسر ۱۷ ساله ـست که تازگیا زده تو خط تنها زندگی کردن و با پولی که به عنوان یه بازیکن حرفهای شوگی میگیره، امرار معاش میکنه. با وجود این استقلال مالی هنوز به استقلال عاطفی نرسیده و همین مشکل زندگی روزانه ـشُ مداوما تحت تاثیر قرار میده. رابطه ـش با خونواده ـش تیره و تار شده و نمیتونه درست و حسابی با هممدرسهای هاش تعامل داشته باشه.توی همین هیری ویری کارش با شیب ملایم وارد رکود میشه و قوز بالا قور انتظارات با توجه به پنجم شدنش تو دوره راهنمایی ازش بالاست ولی دچار نوساناتی میشه و پیشرفتش متوقف میشه.
ساکورا مامیا یک کودک است که بصورت مرموزانه ای در جنگل پشت خانه مادر بزرگش ناپدید می شود. وقتی که بر میگردد سالم و سرحال بنظر می آید اما از آن روز قدرت دیدن ارواح را بدست آورده. حالا یک نوجوان شده و تنها چیزی که میخواهد این است که ارواح ولش کنند! در مدرسه میز کنار ساکورا از اول سال تحصیلی خالی بوده اما یک روز همکلاسی همیشه غایبش ، ریننه رُکودو ، پیدایش می شود و او درواقع بیشتر از چیزی که بنظر می آید هست.