در فیلم پادشاه ، جوانی به نام پارک تایسو در راستای تحقق خواسته اش که میخواهد یک وکیل باشد ، به دانشگاه کشور کره میشود و در بین وکلا ، به جایگاه بزرگی میرسد تا اینکه هان کانگ را ملاقت کرد که وکیلی است با پشتیبانی پادشاه ..
فیلم داستان مردی است که در نیروگاه هسته ای کار میکند. او در مورد شرایط نیروگاه نگران است، اما دولت به حرفش گوش نمیکند. تا اینکه یک روز بر اثر وقوع زلزله، نیروگاه دچار انفجار شده و فاجعهی هسته ای به بار می آورد...
داستان در مورد جوانی جنایتکار می باشد که در خانواده ای ثروتمند بزرگ شده است. او هر جنایتی که به فکر یک نفر خطور کند را انجام داده و همیشه با رشوه دادن را خود را باز میکند، اما این بار کارآگاهی جسور سد راه او شده است...
این درام بر اساس رمانی پرفروش به همین نام، دو بیمار روانی را دنبال می کند - یکی اسکیزوفرنی، دیگری عاقل و متعهد بر خلاف میلش- که پیوند دوستی برقرار می کنند و نقشه ای برای فرار دارند ...
فیلم از سه قسمت تشکیل شده است.قسمت اول درباره رباتی است که زنده شده واتفاقاتی که بعد از این اتفاق به وقوع می پیوندد.قسمت دوم از دید پسری استکه تبدیل به زامبی شده است.و قسمت سوم بازسازی کتاب “هدیه کریسمس” است…
در سال ۱۹۹۰ بنابر دستور رئیس جمهور کره جنوبی همه گروه های تبهکاری تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر می شوند. در این بین فردی به نام چوایک هیون نیز دستگیر می شود که متهم به رشوه دادن برای ساخت هتل ها و مراکز تفریحی و رانت خواری است. همچنین اتهاماتی چون آدم ربایی، ضرب و شتم در پرونده ی او دیده می شود. چوایک هیون که کارمند ساده اداره گمرک بوسان است با سوء استفاده از موقعیت خود در کار های خلاف وارد شده و از اعمال هرگونه قانون شکنی ابایی ندارد...
تائه شیک یک مغازه امانت فروشی را اداره میکند و آدم مرموز و گوشه گیر با گذشته مبهم است و تنها دوست و رابطه ی او با دنیای بیرون دختر همسایه او سوءمی است که مادرش مشکل اعتیاد دارد و برای یک گروه قاچاقچی مواد مخدر کار میکند اما وقتی مادر سوء می مقداری جنس از این گروه می دزد و به صورت جاسازی شده بدون اطلاع تائه شیک در مغازه امانت فروشی میگذارد اوضاع بهم میریزد و بعد از لو رفتن قضیه این گروه سوء می و مادرش را گروگان میگیرند و تائه شیک مجبور میشود برای نجات سوء می وارد بازی بسیار خطرناکی شود که دست بر قضا خود در آن استاد است...
فیلم تاریخی باز هم روایت و تاریخچه ایاز دوران چوسان است که مردم درون سختی های زیادی به سر میبرن و وزیر های دربار شاه رو بازیچه دست خود کرده اند و لازم به ذکر است که بگیم این دوران همون دوران ژنرال بزرگ جوسان یعنی لی سون شین است کا فرماندهی ناوگان دریایی جوسان رو به عهده دارد ، در این زمان گروهی شورشی قصد قیام علیه شاه را دارند که همین موقع و زمان هم ژاپن (توشیما ) نیروهای خود رو برای حمله به ژاپن سازماندهی کرده و …
در ابتدا انسان ها و هیولاها بطور مسالمت آمیزی کنار هم زندگی می کردند و دیو ها در زندانی تاریک زندانی شده بودند . سالیان سال " خدای جنگ " بر فلوت خود می نواخت و از خروج دیوها جلوگیری می کرد. درب های زندان باید در سه هزارمین روز باز می شدند ولی اشتباه سه الهه همه چیز را بهم ریخت و شیطان درون دیوان بیدار شد و آنان فلوت را بدست آوردند. الهه ها محکوم به جبران اشتباه خویش بودند. تنها جادوگری جوان می توانست کمکشان باشد. " ووچی " جادوگری لات و حقه باز .....
یک مدیر مراسم تشییع جنازه با مردی ملاقات می کند که از جوانی با بیماری لو گریگ مبارزه کرده است. این دو عاشق می شوند و به درمانی که می تواند او را زنده نگه دارد ، امیدوار هستند...
«سانگ هیون» یک کشیش است که برای تست واکسن یک ویروس کشنده داوطلب می شود. واکسن درست عمل نمی کند و ویروس تقریبا او را از پا در می آورد. اما بعد از تزریق تصادفی خون یک خون آشام به بدنش، او به زندگی باز می گردد...
داستان فیلم در مورد دو راهزن و یک آدمکش و رقابت آن ها برای بدست آوردن یک نقشه گنج در منچوری می باشد، در حالی که توسط ارتش ژاپن و راهزنان چینی هم تعقیب می شوند...
"Han Kyung Bae" یک گوینده اخبار موفق به همراه همسر و فرزنده 9 ساله اش به نام "Kim Nam Joo" زندگی آرامی رو برخوردار است ، تا انجایی که پسرش ربوده میشود و از او تقاضای پول گزاف میکنند...
کیم دو گی ( Lee Je Hoon ) فارغ التحصیل آکادمی نیروی دریایی بوده ، اما زندگی او وقتی که مادرش توسط یک قاتل زنجیره ای به قتل میرسد دچار تغییر می شود. بعد از آن او وارد شرکت Rainbow شد و به عنوان راننده تاکسی مشغول به کار می شود. او صرفا یک راننده تاکسی معمولی نیست بلکه به کمک متخصص آی تی ، گو یون و کانگ ها نا، یک وکیل پرشور و شوق، از جانب قربانی هایی که قانون نتوانسته حق آن ها را بگیرد، انتقام میگیرد…
هان دونگ سو، یک وکیل معیشتی که با درخواست بیاحتیاطی برای ملاقات از زندانی که با شرایط آشنا نیست، پروندهای به دست میآید. او پیشنهاد مشکوکی از گانگستر سئو دو یونگ دریافت می کند که زمانی یک بازیکن بیسبال امیدوارکننده بود تا یک زن را دنبال کند. یک خروج از ریل که فکر می کرد اولین و آخرین آن بود. به دلیل این انتخاب، دونگ سو در گوشه ای گرفتار می شود و توسط یک گانگستر، دو یانگ، گرفتار می شود و طراح یک سایت قمار اینترنتی می شود. دونگ سو، وکیلی که مورد تحقیر قرار می گرفت و به عنوان پایین ترین طبقه در حرفه وکالت با سردی رفتار می شد، استعداد غیرمنتظره خود را در دنیای جرم و جنایت کشف می کند و شروع به بیدار شدن به خواسته های پنهان خود می کند. و با تبانی دو یونگ به دوستی خطرناک و عجیب خود ادامه می دهند.
در سال 2020 سو جانگ این (Lee Joo-Young) خبرنگار جوانیست که عاشق کارش است اما متوجه میشود پدرش سو کی ته (Kim Young-Cheol) که رییس جمهور کره جنوبیست قرار است به زودی بمیرد ، به طور اتفاقی و از طریق یک تماس با گذشته، او با لی جین وو (Lee Seo-Jin) در سال 2015، خبرنگاری که همیشه دنبال حقیقت است، ارتباط برقرار میکند و سعی میکنند تا با هم از مرگ سو کی ته جلوگیری کنند تا اینکه با حقیقت خطرناکی روبرو می شوند…
جو ته شیک (Lee Min Ki) کاراگاه فعال و مشتاقیست که پس از مدت ها کار زیاد، اکنون آرزوی یک زندگی آرام را دارد. به همین خاطر محل کارش را به یک روستای کم جمعیت و بدون حاشیه منتقل میکند. در آنجا متوجه پرونده تصادف و مرگ قانون گذار کیم سونگ چول میشود که ممکن است علت مرگش یک تصادف کوچک نباشد. از طرفی کیم سو هی (Lee Yoo Young ) فرزند کیم سونگ چول است که همسرش به طور ناگهانی بعد از مرگ پدرش مفقود میشود. بنابراین یک قانون گذار میشود و با همکاری کاراگاه جو ته شیک تلاش میکند تا علت مرگ پدرش را شناسایی و همسرش را پیدا کند و…
چوی دو هیون (جونهو) بیشتر دوران کودکی خود رو به علت بیماری قلبی در بیمارستان گذارنده است. بعد از اینکه او به طور معجزه آسایی از عمل پیوند قلب جون سالم بدر میبره، پدرش متهم به قتل میشه و بایستی طبق قانون اعدام بشه! او برای اثبات بی گناهی و پاک کردن اتهام وارده وکیل میشه تا در پرونده پدرش تحقیق کند…