خروس طلایی اپرایی است در سه پرده، با مقدمه کوتاه و حتی پایان نامه کوتاه تر، ساخته شده توسط نیکولای ریمسکی-کورساکوف، آخرین اپرای او که قبل از مرگش در سال 1908 ...
داستان این فیلم درباره ی ماموری مخفی به نام آری بن سون است که ماموریت دریافت می کند. او باید دانشمندی را از منطقه ای جنگی خارج کند اما زمانی که ماموریت لو می رود او متوجه می شود که در یک نقشه بزرگتر قرار دارد و…
یک دختر بیست ساله به نام لیزا داخل روستایی در پنسیلوانیا به دام افتاده و غرق در عشق و مواد مخدر شده، هنگامی که او باردار میشود تصمیم میگیرد تغییرات جدیدی در زندگی اش ایجاد کند و...
مردی به نام "سوشیان دوبی" به همراه خانواده خود به تعطیلات می روند، صبح روز اولی که در تعطیلات هستند، همسر سوشیان متوجه می شود که فرزندشان مفقود شده و...
یک مادر جوان به همراه نامزدش و پسر 8 ساله اش در یک متل زندگی میکند، آن ها یک خانواده موقت هستند تا اینکه با پیشنهاد زندگی جدید جایگزین روبرو میشوند و...
داستان در عصر شوالیه های شجاع، شاهزاده خانم های زیبا و دوران مبارزه با جادوگران رخ می دهد. روسلان، یک هنرمند سرگردان که رویای شوالیه شدن را دارد، میلای زیبا رو را ملاقات میکند و عاشقش میشود در حالی که نمیداند میلا دختر پادشاه است اما این دلیل نمیشود که در کنار یکدیگر خوشبخت نباشند و این خوشبختی مدت زیادی طول نمیکشد و چرنومور جادوگر بد طینت میلا را مقابل چشمان روسلان می رباید و…
این قسمت از داستان در موردِ همراهیِ "ووبا" با والدین انسانش "تیان" و "لان" در یک سفر است، در همین هنگام صلح پس از مرگ پادشاه در دنیای هیولاها برقرار نشده است و...
دو افسر خوش قلب و میهن پرستی به طور ناگهانی در معرض خطر قرار میگیرند. سرپرست سرهنگ ابشی سینگ اعتقاد کامل به نظام کشور دارد، در حالیکه جورج جی باکسی به علت نگرانی اخیر در نظارت، متفاوت فکر می کند ...
رابرت وین رایت معامله ای با شیطان کرده است او بعد از بهم زدن معامله ، می میرد و این بدهی به دختر او منتقل می شود. دختر او مورگان، بدون اینکه بداند وارد چرخه ای وحشتناک از مردن و دوباره زنده شدت می شود. هر بار که این چرخه تکرار می شود بخشی ار روح او از بین می رود. او می بایست هر چه زودتر دلیلی برای این اتفاقات عجیب و ترسناک و همچنین راهی برای شکستن این چرخه نیز پیدا کند قبل از ایتکه دیر شود و شیطـان تمام روح او را از آن خود کند …
او صبحها مشغول هنرنمایی در یک فیلم بلکباستری است که زندگی حرفهای او را تغییر میدهد. یک بازیگر ایرلندی که سعی در پشت سرگذاشتن گذشته خود دارد، با وقایع ویرانکنندهای مواجه میشود که هوشیاری و عقلانیت او را دچار شک میکند...
در روسیه، در دهه 1820 میلادی، اونگین املاک روستایی عمویش را به ارث میبرد و از شهر سن پترزبورگ به آنجا نقل مکان میکند. او با همسایهاش، لنسکی، طرح دوستی میریزد و از طریق او با دختری به نام تاتیانا آشنا میشود. تاتیانا دلباخته اونگین میگردد، اما اونگین صرفاً خواهان دوستی با اوست.