قاتل حرفهایای به نام کد ۱۳ که تنها ۱۷ سال داشت، پس از اجرای ناموفق یک ماموریت در خاک ژاپن، فعالیتهایش موقتاً متوقف شد. در همین حین، او با پسربچهای ۱۱ ساله به نام مونجی آشنا شد که مادرش را از دست داده بود. کد ۱۳ تصمیم قاطعی گرفت تا مونجی را از خطر نجات دهد.
سیتا نوجوانی بود که شاهد مرگ والدینش بر اثر یک بمبگذاری انتحاری به نام دین شد. او پس از آن زندگی خود را وقف پیدا کردن شرورترین فرد کرد و تصمیم گرفت که وقتی آن فرد بمیرد، خودش را نیز با او دفن کند تا ثابت کند عذابی که دین برای قبر وعده میدهد وجود ندارد و بنابراین دین حقیقت ندارد. اما عواقب وخیمی برای کسانی که باور ندارند در انتظار است.
مرد جوانی که به عنوان خانه دار در یک عمارت خالی کار می کند. هنگامی که صاحب آن برای شروع مبارزات انتخاباتی شهرداری خود باز می گردد، مرد جوان با وی پیوند می زند و هنگامی که کمپین وی خراب می شود از او دفاع می کند و زنجیره ای از خشونت را به راه می اندازد...
نانا، زنی جوان، مهربان و زیبا، از یک کشتار جمعی خشونت آمیز ضد کمونیستی جان سالم به در می برد. پس از آن، او به عنوان همسر دوم یک مرد ثروتمند سوندانی زندگی مرفهی دارد، اما گذشته او همچنان در رویاهایش او را آزار می دهد.
زندگی سه خواهر و برادر در خانوادههایی به ظاهر شاد، با تغییر سرنوشت یکی از آنها دگرگون میشود. طغیان این فرزند، رازها و دردهای پنهان در خانواده را آشکار میکند.
در آینده در سال 2036 و زمانی که اندونزی به تازگی انقلابی را پس از جنگ داخلی تجربه کرده است. سه دوست که با هم بزرگ شدهاند، پس از مدتها زمانی که هرج و مرج بهدلیل انفجار بمب مرتبط با گذشتهشان رخ میدهد، دوباره به هم میرسند.
در این داستان، افرادی مرده هستند. رویاهایی دربارهی یک خرگوش بزرگتر از حجم عادی دیده میشود. علاوه بر این، اتفاقات قتلهای مختلفی وجود دارد و یک کاراگاه درگیر آنهاست...
داستان فیلم در مورد پسری بنام “سانکاکا” است که از زمان ترک والدینش در خیابان ها با سختی زندگی میکند و فقط به فکر حفظ جان خود است اما وقتی شهر نا امن میشود سانکاکا باید تصمیم بگیرد تا به زندگی عادی اش ادامه بدهد یا برای حمایت از مستضعفان برخیزد و …