جم استارلینگ 17 ساله با جایگاه خود در جامعه بنیادگرای مسیحی خود مبارزه می کند. اما همه چیز زمانی که کشیش جوان اوون به کلیسای آنها باز می گردد تغییر می کند...
جودی با وجود اینکه نمیتوانست ثابت کند، اما مطمئن بود که همسر سابقش در حال آزار جنسی دخترشان سامانتا است. وقتی دادگاه حضانت مشترک سامانتا را صادر کرد، جودی او را برداشت و به یک شبکه زیرزمینی پناه برد. این شبکه از سامانتا در برابر دادگاهها محافظت میکرد. همسر جودی نیز بیوقفه از کارآگاهان میخواست سامانتا را پیدا کنند.
آدام کارولینا را از دست گروهی هولیگان که قصد تجاوز به او را دارند نجات می دهد. خیلی زود با هم دوست می شوند و بعد وارد رابطه می شوند. با این حال، وقتی کارولین از گذشته آدام باخبر می شود، همه چیز تغییر می کند...
افسر افبیآی باب برانت مسئول عملیاتی برای دستگیری آدام سواپ و برادرش جاناتان، مظنونان به بمبگذاری در مرکز مورمون در یوتا است. برادران و خانوادههایشان در مزرعه خود با ذخایر و مهمات کافی برای مقاومت در برابر محاصره دولت پنهان شدهاند. آنها در باورها و اهداف خود متعهد هستند و مصمم هستند برای حقوق خود بایستند...
«ميچ رابينز»، «اد فوريلو» و «فيل برکوييست» که هميشه تعطيلات سالانه شان را با هم مي گذرانند، امسال تصميم گرفته اند سوار بر اسب همراه با عده اي توريست ديگر و به راهنمايي «کرلي»، «جف» و «تي. آر.»، گاوچرانان غيرقابل اعتماد، با يک گله از نيومکزيکو به کلرادو بروند...
«مارتین برنی» (برگین)، شوهر «لورا» (رابرتس)، دچار پارانویاست و سخت نسبت به همسرش احساس مالکیت دارد. شبی یکی از دوستان از آن دو دعوت می کند تا نیمه شب با قایقی تفریحی در دریا گشتی بزنند. طوفانی ناگهانی در می گیرد و «لورا» به آب می افتد. دیگران فکر می کنند او غرق شده اما «لورا» با نام جعلی «سارا واترز» به شهر کوچکی در آیوا می رود …
نان مور (با بازی دیم آنجلا لنسبری)، مادر یکی از قربانیان سانحه هوایی خطوط هوایی کره در سال ۱۹۸۳ که در آن هواپیما بر فراز اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد، تلاش میکند تا حقیقت آنچه در آن پرواز خاص رخ داده را پیدا کند. اما او تنها با سکوت محض و مشکلات زیادی با مقامات روبرو میشود.