یک مرد ادعا می کند که اولین شوهر کارول بردی، یعنی روی مارتین است. مردی که سالهاست گمشده و خبری از او نیست. اما او یک شخص فریبکار است که میخواهد مجسمه اسب باستانی کارول که ارزش 20 میلیون دلاری دارد را بدزدد.
باب مکگرو، مکس، گونزر و ایروین، دانشجویان دانشگاه لپتومان ، داوطلب شدهاند تا در یک مسابقه قایقرانی دانشگاهی شرکت کنند و مصمم هستند که در آن برنده شوند اما ...
پس از مرگ یک پیرمرد ثروتمند در یک تصادف رانندگی مشکوک در آکاپولکو، مکزیک، بیوه او از شرکت بیمه او می خواهد که پنج میلیون دلار پول بدهند. جیک دکر (چارلز گرودین) محقق Hotshot و الی مدل جذاب (فارا فاوست-مجرز) برای بررسی آن وارد میشوند...
Henry Hill یک کارآگاه خصوصی به نام جیک گیتیز، توسط زنی که ادعا میکند همسر آقای مالوری، سازنده سیستم ذخیره آب شهر لوس آنجلس، است برای تحت نظر قرار دادن شوهرش استخدام میشود. جیک گیتیز پس از چند روز موفق میشود از آقای مالوری و معشوقه اش چند عکس بگیرد و روز بعد این عکسها به تیتر اول روزنامه ها تبدیل میشوند. مدت کوتاهی پس از این اتفاقات، همسر واقعی آقای مالوری با حضور در دفتر جیک بابت این رسوایی از او توضیح میخواهد و او را تهدید به شکایت میکند، اما در ملاقات بعدی به جیک اطلاع میدهد که او و همسرش از طرح شکایت در دادگاه صرف نظر کرده اند و از جیک درخواست میکند به تحقیقاتش پیرامون این قضیه خاتمه دهد. با این حال جیک به تحقیقات خود ادامه میدهد و کم کم متوجه راز میشود که…
سال ۱۸۷۴. «بارت» (ليتل)، کارگر سياه پوست راه آهن، به دليل حمله به يک سفيد پوست محکوم به اعدام مي شود. «هدلي لامار» (کورمن)، وکيل دعاوي که درمي يابد خط آهن بايد از وسط شهر «راک بريج» عبور کند، براي تخليه ي شهر و تصاحب زمين هاي آن با فرماندار (بروکس) تباني مي کند تا براي تضعيف روحيه ي مردم شهر، «بارت» را به عنوان کلانتر به آن جا بفرستد...
یک غریبه هفت تیر کش ( ایستوود ) به شهر کوچکی به نام لاگو می آید و استخدام شده است تا مردم شهر را بر علیه 3 تبهکاری که در راه رسیدن به شهر هستند متحد کند...
در مجموعهای از فیلمهای زنده و انیمیشن، تکامل بشریت عمدتاً از طریق تجربیات کتی، راهنمای تور در موزه تاریخ طبیعی، و لی، دانشجوی شیفته ی او، به تصویر کشیده شده و مورد بررسی قرار میگیرد...
«هوارد بانيستر» (اونيل) - موسيقيدان کم حافظه و يکي از دو فيناليست رقابت براي به دست آوردن بورس تحصيلي بيست هزار دلاري بنياد لارابي - هم راه نامزد خشک و بي روحش، «يونيس برنز» (کان) به هتل بريستول در سن فرانسيسکو مي آيد. اما خيلي زود با «جودي ماکسول» (استرايسند)، زن سرگردان و عجيب و غريبي آشنا مي شود که با ديدن «هوارد»، بلافاصله تصميم مي گيرد زنش بشود......
ماجراي نوجوانان در شهري کوچک در ايالت تکزاس. اغلب اين ماجراها با بسته شدن تنها سالن سينماي شهر، متعلق به «سام شير» (جانسن) و عزيمت «دوئين» (بريجز)، براي خدمت در ارتش در کره پايان مي گيرند...
«ستوان ورجیل تیبز» (پواتیه) از اراده پلیس سن فرانسیسکو، عازم بازگشت به خانه، نزد همسرش، «والری» (مکنر) و دو فرزندش است که تلفنی خبر قتل دختری را به او میدهند و این که «پدر لوگان شارپ» (لندا) - یک کشیش محلی و از مبارزان حقوق اقلیتها - هنگام خروج از خانه دختر دیده شده است. در بازجوئی، «شارپ» میگوید که از آپارتمان بازدید کرده تنها به این دلیل که دخترک از مریدانش بوده است. «تیبز» و همکارش، «کِنِر» (شاینر) در تحقیقات بعدی، به مظنونان دیگری میرسند که....…