دو وکیل که در گذشته عاشق هم بودهاند، حالا در دو سوی یک نزاع حقوقی قرار گرفتهاند. یکی برای حفظ یک دهکده کوهستانی کوچک میجنگد و دیگری میخواهد آن را به یک پیست اسکی تبدیل کند. یک اتفاق ناگهانی باعث میشود که آنها مجدداً به هم نزدیک شوند و گذشته آنها در این دهکده کوچک زنده شود.
دیزی دانشگاه را شروع می کند و با بلیک آشنا می شود. او خود را در برابر یک خواهر مخفی به نام The Ivies می بیند که شاید 6 ماه قبل در مرگ دانش آموزی نقش داشته است.
دو نفر که در یک شرکت کار می کنند به طور اتفاقی یکدیگر را ملاقات می کنند. کم کم به دلیل شرایط پیش بینی نشده به هم نزدیک می شوند و شروع به عاشق شدن می کنند...
یک زن حرفه ای ثروتمند و موفق زمانی که یک آرزوی جادویی او را به هشت سال گذشته به زمانی که نامزدش را ترک کرد تا یک زندگی تجاری در نیویورک داشته باشد، می برد، شانس دوباره ای در زندگی پیدا می کند...
تنها پس از 6 ماه دوستی ، استفانی و بن نامزد می کنند و از به اشتراک گذاشتن خبرشان خوشحال می شوند. با این حال ، هنگامی که والدین استفانی از اینکه آنها خیلی تند پیش رفته اند، ابراز نگرانی می کنند ، آنها به راهی برخورد می کنند که ...
یک زن تاجر که به شدت مشغول کار است، پس از آنکه ناگهان آرزو میکند که ای کاش مسیر دیگری را در زندگی انتخاب کرده بود، معنی جملهی «مراقب آرزوهایت باش» را میفهمد.
شاهزاده جک که برای جشن کریسمس خانوادگی سالیانه به نیویورک آمده , برای برگزاری شام به یک آشپز خوب احتیاج دارد و برای همین با سرآشپزی بنام جسیکا آشنا میشود و ...
الی سعی می کند ازدواج خود را با همسرش مارکوس پس از یک ملاقات کوتاه با یک دوست قدیمی به نام دیوید اصلاح کند ، فقط به این نتیجه برسد که دیوید خطرناک تر است و ...
نیکول جانسون استاد جرم شناسی مورد احترامی است. هنگامی که یکی از دانش آموزانش متهم به قتل وحشیانه هم اتاقی اش می شود، نیکول تنها کسی است که معتقد است بی گناه است و شروع به تحقیق در مورد قتل می کند...