"فیلو بدو" یک راننده کامیون و مشت زنی فوق العاده است.او به همراه دو دوستش "اورویل" که جایزه های مسابقه را برای او بالا می برد و "کلاید" اورانگوتانی که در یک شرط بندی برنده شده است او به دره "سن فرناندو" وارد می شود و...
«تیا» (ریچارد دز) و «تونی مالون» (آیزنمان) بچههای یتیمی هستند که اصل و نسب ناشناختهای دارند. توانائیهای ماوراء طبیعی آن دو از جمله پیشگوئی و تلهپاتی، توجه میلیونری بهنام «بولت» (میلاند) را جلب میکند و او تصمیم میگیرد از بچهها سوء استفاده کند. بهزودی نیز موفق میشود با اسناد جعلی آنان را نزد خودش بیاورد. اما بچهها میگریزند و سرانجام با کمک «جیسن اودی» (آلبرت) در مییابند که آخرین بازماندههای یک سفینه فضائی هستند که در دریا سقوط کرده است...
"اندرو مورتون" وکیلی است که از محله ای فقرنشین به این مرحله رسیده است."نیک رومانو" موکل او جرایم زیادی را در پرونده خود دارد.پس از اینکه او دستمزد خود را از قمار از دست می دهد،همسر باردارش دست به خودکشی می زند و...
وقتی هواپیمای یکی از خطوط تجاری در سفری بر فراز اقیانوس آرام دچار مشکل در قسمت موتور می شود، خلبان تمرکز خود را از دست داده و کمک خلبان "دن رومن" مسئول به سلامت نشاندن هواپیما می شود ...
"جیتر لستر" بی دست و پا و خانواده اش در مردابی روستایی، جائی که اجدادش روزگاری کشاورزان ثروتمندی بودند زندگی می کند.اما وقتی بانک تصمیم می گیرد زمین آنها را تصاحب کند، زندگیشان به خطر می افتد و...
“لوتر هگز” آرزو دارد در روزنامه زادگاهش به عنوان یک خبرنگار مشغول بکار شود. وقتی سردبیر روزنامه از او می خواهد در عمارت “سیمون ها” که بیست سال پیش در آن قتلی اتفاق افتاده یک شب را سپری کند، او خود را در آستانه رسیدن به آرزویش می بیند و…
مسافران یک درشکه و تعدادی تبهکار که در حال عبور از قلمرو سرخپوستان هستند، برای نجات جان خود، مجبور میشوند با هم متحد شده و در برابر سرخپوستان آپاچی مقاومت کنند.
یک هواپیمای ترابری در مناطق پوشیده از یخ مجبور به فرود اضطراری می شود.خلبان هواپیما "کاپیتان دولی" باید مردان خود را در شرایط سختی زنده نگه داشته تا کمک از راه برسد...
ریانون سارق بدنام کالسکه می باشد. او به صورت اتفاقی جان کلانتر را نجات داده و به مقام معاون کلانتر منصوب می شود. او اکنون با این که از شغل جدیدش لذت می برد اما دلش برای شغل قبلی خود نیز تنگ شده است...
در بحبوحه جنگهاى داخلى امريكا .« مايك مكوم » ( فلين ) را ، به رغم شجاعتهايش ، از ارتش شمالى ها بيرون مىاندازند و او هم آرام آرام به كارهاى خلاف روى مىآورد . تا اين كه به نوادا مىرود و پس از راه انداختن قمارخانهاى بزرگ با مردى به نام « استنلى مور » ( بنت ) در معدن نقره ى او شريك مى شود .
"استن کارلیسل" جاه طلب به عنوان دستیار برای روانکاوی به نام "زینا کرامبین" که با "پیت" الکلی ازدواج کرده کار می کند.این زوج روش مخصوصی را ابداع کرده تا ادعا کنند می توانند ذهن دیگران را بخوانند.برنامه آنها تا زمانی که "پیت" به الکل روی آورد موفقیتهای زیادی بدست آروده بود."استن" قصد دارد روش آنها را یاد گرفته و کارناول را به عنوان یک روانکاو موفق ترک کند اما...
« والتر میتى » ( کى ) ، مردى ساده و معمولى ، مرتب در رؤیاهاى روزانه و شبانهاش خود را در حیطه اى قهرمان مىبیند . تا این که روزى دختر رؤیاهایش ( مایو ) را در واقعیت ملاقات مىکند و مىفهمد که او در چنگال مردمانى خبیث گرفتار آمده است .