داستان «جنگ فردا» در مورد گروهی از سفرکنندگان در زمان است که به سال ۲۰۵۱ میروند تا پیامی فوری به دنیا بدهند: اینکه ۳۰ سال بعد بشر در جنگ علیه موجوداتی فضایی مغلوب خواهد شد. تنها امید برای بقا این است که سربازان و شهروندان به آینده سفر کنند و به مبارزه ملحق شوند. در میان این افراد یک معلم دبیرستان و مرد خانواده به نام «دن فورستر» با بازی پرت است که مصمم به نجات دنیا برای دختر جوانش است. دن برای بازنویسی سرنوشت سیارهاش با یک دانشمند نابغه با بازی «ایوان استراهاوسکی» و پدرش با بازی «جی.کی. سیمونز» همکاری میکند...
مایکل فینکل (جونا هیل) که روزنامه نگار نیویورک تایمز است یک تماس تلفنی از شخصی بنام کریستین لونگو (جیمز فرانکو) دریافت می کند، که این شخص یکی از تحت تعقیب ترین سوژه های اف.بی.آی می باشد. جالب اینجاست که وی به مدت زمان بسیاری با نام جعلی فینکل زندگی می کرده است، و همین موضوع پای مایکل فینکل را به ماجراهای این تبهکار باز می کند…
پس از یک تصادف بد با ماشین، او بر کی گردد به خانه اما هیچ یک از دوستانش نمیخواهند از او مراقبت کنند و یک نفر پیدا می شود به او کمک می کند و او را به منبع انرژی بدون رقیبی تبدیل می کند...
دکتری بنام "پینکوس"، دچار مرگ مغزی می شود اما بطورمعجزه آسایی پس از ۷ دقیقه دوباره به زندگی باز می گردد. او می فهمد که پس از این اتفاق دارای توانایی رنج آوری شده است و آن دیدن ارواح است. و از آن بدتر اینکه این اواح از او تقاضا هایی هم دارند، مخصوصا "فرانک هیلاری"که از او می خواهد از ازدواج همسر بیوه اش با نامزد جدیدش جلوگیری کند ...
دوازده غریبه در یک مکان نامشخص از خواب بیدار می شوند، آنها نمی دانند کجا هستند و چگونه به آنجا رسیدهاند، آنها حتی نمی دانند برای یک هدف مشخص انتخاب شدهاند، یعنی شکار و..
جیمز یک افسر پلیس است که به تازگی با یک خانم به نام ونسا وارد رابطه شده است. اما مشکل اینجاست که جیمز نمی تواند با پسر ونسا یعنی کریم به خوبی ارتباط برقرار کند و...
این فیلم ترسناک و رازآلود دربارهی خانهای است که توسط یک روح خوفناک مورد نفرین قرار گرفته است، اکنون هرکسی که وارد این خانه میشود نفرین شده و به طور وحشتناکی میمیرد. طولی نمیکشد که نظر عدهای به این خانه جلب میشود و…
یک راننده اوبر آرام و محتاط به نام استو، کارآگاهی را سوار می کند که به شدت به دنبال یک تروریست خونخوار و سادیست است. طولی نمی کشد که این راننده خود را در میان تجربه های جدید اما خطرناک و وحشتناکی می یابد. حال این راننده در حین اینکه باید از خودش مراقبت کند و عقل و هوشیاری خود را حفظ کند، باید با مسافر خود همکاری کند و رتبه بالای خود در اوبر را حفظ کند...
«مرگ با رعد و برق» داستان واقعی و عجیبتر از داستانهای تخیلی بیستمین رئیس جمهور ایالات متحده، جیمز گارفیلد، و یکی از طرفدارانش، چارلز گیتو، که او را ترور کرد، را به تصویر میکشد.
داستان دکتر ویلیام مسترز (با بازی مایکل شین) و ویرجینیا جانسون (با بازی لیزی کاپلن) را روایت میکند که دو پژوهشگر پیشگام در زمینه جنسیتشناسی انسان در دانشگاه واشنگتن در سنت لوئیس، میزوری بودند.
پرتره ای روشنگر، تکان دهنده و گاهی خنده دار از معنای امروزی زن بودن. دارای ترکیبی منحصر به فرد از رئالیسم جادویی، سناریوهای آشنای داخلی و حرفه ای، و جهان های آینده نگر.
ریشه اصلی داستان این سریال درباره ی نزاع و جنگ بین خدایان قدیم و خدایان جدید است. خدایانی که قدرتشان نشئت گرفته از اعتقادات مردم میباشد. هر خدایی که تعداد معبودهای بیشتری داشته باشد، قدرتش بیشتر خواهد بود. ماجرای سریال در عصر مدرن روایت میشود. زمانی که پرستش خدایان در حاشیه قرار دارد و عشق به تکنولوژی و مادیات جای آنها را گرفته اند. "شادو/سایه" یک محکوم سابق است که به تازگی از زندان آزاد شده. او با مردی مرموز به نام "ونزدی/چهارشنبه" آشنا میشود، کسی که چیزهای زیادی دربارهی زندگی و گذشته "شادو" میداند. در حقیقت "ونزدی" یک خدای قدیمی قدرتمند می باشد که درصدد است برای انجام ماموریت خود ارتشی بسازد و شکوه گذشتهی خود را دوباره زنده کند...
این سریال کمدی نگاهی دارد به زندگی شخصی و حرفهای گروهی از زنان که در یک لیگ کشتی گیری مسابقه می دهند. اتفاقات سریال در شهر لس آنجلس رخ می دهد و تمرکز آن بر روی زنی به نام "روث" (آلیسون بری) است که وقتی با زرق و برق و هیجان دنیای کشتی آشنا می شود، راهی برای تحقق بخشیدن به رویاهایش را پیش روی خود می بیند...