دکتر ناک یک اوباش سابق است که پزشک شده است و به روستای کوچک سنت موریس می آید تا با روش خاصی ثروت خود را به دست آورد. این باعث خواهد شد که اهالی روستا باور کنند که آنقدرها هم که فکر می کنند سالم نیستند...
این فیلم بر اساس داستانی واقعی که در 1983 اتفاق افتاده ساخته شده . داستان درباره گروهی ایست که برای راهپیمایی بین فرانسه و مارسی به منظور ایجاد برابری و تبعیض نژادی انجام میدهند .
بین فوریه و ژوئیه ۱۸۵۸، در غار «ماسابییِل»، مریم مقدس ۱۸ بار بر «برنادت سوبیغوس»، دختربچه فقیر اهل لورد، ظاهر شد. این یک «انقلاب» واقعی مریمی بود که در قلب امپراتوری دوم، نظم مستقر را با پیام جهانی عشق و دعا به هم ریخت.
یک خانواده کولی در دوران جنگ جهانی دوم در جاده های فرانسه سفر کرده، و توسط پسر جوانی به نام "کلود" که به دنبال خانواده جدید است تعقیب می شوند. پس از توقف در شهری برای کار به مدت چند ماه، آنها متوجه می شوند که قانون جدید از کوچ کردن آنها جلوگیری می کند و...
دو مرد که به مدت 20 سال در یک کارخانه کار می کنند اکنون بیکار هستند و برای بهترین استفاده از وضعیت بد تصمیم می گیرند دیپلمی را بگیرند که هرگز نگرفته اند...
داستان زندگی املی در این فیلم از پیش از تولدش به نمایش گذاشته میشود یعنی با نمایش پروسه لقاح و پس از آن تشکیل یک جنین تا تولد املی. پدر و مادر املی دچار نوروزه هستند و حتی او را در آغوش نمیگیرند. او با همین تنهایی بزرگ میشود و خانه را ترک میکند و به پاریس میرود.
مانو (وینسنت لکور)، که در طول جنگ جهانی دوم با مقاومت فرانسه جنگید، به دلیل سرقتی که به جای اشتباه کشیده شده است، در انتظار اعدام است. اگرچه او هیچ نقش فعالی نداشت، اما حاضر نیست عمویش (روفوس) را به مقامات بسپارد...
به اعضای کوچک یک شهر یهودی اخطار داده می شود که نازیها در راه هستند و بهتر است با استفاده از قطار مرزهای روسیه را گذشته و به فلسطین وارد شوند. برخی از آنان لباسهای نازیها را بر تن کرده و ….…
پیدا شدن ناگهانی "تونی" بهترین دوست "کریس" پس از ده سال،او را وادار به یادآوری گذشته و مورد سوال قرار دادن تصمیماتش در زندگی و ازدواجش با "ماریون" می شود...
یک نوجوان برای استراحت در تعطیلات تابستانی خود به خانه باز می گردد. با این حال، در عمارت پر از زنان، چارهای جز این نخواهد داشت که تحصیلات خود را به شیوهای مهیجتر ادامه دهد...
شهري در دنياي آينده اي تاريک و آشفته. قصابي (دريفوس) با کشتن شاگردانش و فروش گوشت آنان به مشتريان تأمين معاش مي کند. «لوييزون» (پينون)، دلقک بي کار که تازه استخدام شده، قرار است قرباني جديد او باشد. اما «ژولي» (دونياک)، دختر قصاب به «لوييزون» دل مي بندد و او را از خطر آگاه مي کند.
"سرگرد فاستر"،افسری آمریکایی که توسط خاطرات جنگ بزرگ تسخیر شده است،مامور محافظت از گروهی باستان شناس در محل حفاری می شود."مارکو" که برای فرار از زندان به گروه ملحق شده،واحد "فاستر" را تشکیل می دهند.او دستور اشغال دهکده ای را می دهد که باستان شناسان تصور می کنند قبرستانی مقدس برای عربها است و...
کولینو مرد جوانی بود که پس از ربوده شدن نامزدش در جستجوی او برآمد. در این جستجو با دختران بسیاری آشنا شد و همین امر باعث شد به احساسات خود نسبت به نامزدش شک کند.