کابوسهای شبانهٔ مایکی زمانی به واقعیت تبدیل میشوند که مادرش شروع به نشان دادن علائم تسخیر شیطانی میکند. آنچه او در شرف تجربه کردن است، تا پایان عمرش او را آزار خواهد داد و جان بیشماری را در نسلهای آینده خواهد گرفت.
یک وکیل کلاهبردار در دل یک کانتینر تاریک و بزرگ از خواب بیدار میشود. او باخبر میشود که تنها هشت ساعت فرصت دارد تا جلوی تصاحب غیرقانونی زمینی توسط یک شرکت بزرگ را بگیرد؛ در غیر این صورت، همه عزیزانی که به آنها وابسته است، به شکل دردناکی جان خواهند باخت.
جو مایکلز، نویسندهای که همیشه احساس شکست میکند، هر سال با خواندن نامهی دوست ثروتمندش، احساس بدتری پیدا میکند. اما امسال او تصمیم میگیرد که این روند را تغییر دهد.
کشیش بازنشستهای به دختری جوان از جامعهی آمیش که در بحران است، پناه میدهد. این عمل او رازی از گذشتهاش را فاش میکند که او را به یک رویارویی ترسناک در جوانیاش و شفق قطبی مرتبط میسازد.
دو خواهر دوقلو به نامهای رز و آزالیا و دوستشان بروکس، در خاموشی فراطبیعی گرفتار میشوند که در آن هیولاها واقعی هستند. تنها امید آنها برای زنده ماندن، نور تلفن همراهشان است.
"بیتریز" (سلما هایک) یک معالج و درمانگر متخصص است که پس از خراب شدن ماشین اش، دعوتنامه ای از سوی یکی از مشتریان ثروتمندش جهت حضور در یک مهمانی شام دریافت میکند. "بیتریز" پس از شرکت در آن ضیافت با مهمانانی عجیب که تفکراتی جالب دارند روبرو می شود و...
یک پرستار خانه تا زمانی که شغل بعدی خانه داری خود را پیدا کند در کنار یک خانواده می ماند. خانواده به زودی متوجه می شوند که زن آنقدر که به نظر می رسد بی گناه و عاقل نیست...
یک موج سوار که تبدیل به تفنگداران دریایی شده است با اسلحه در یک بیابان دور، داستان غم انگیز خود را از انتقام می گوید که برای متوقف کردن اعدام او اشتباه پیش رفته است ...
تام کمبل پس از شکستن قلبش توسط معشوق دوران کودکی اش، از شهر خود فرار کرد تا به ارتش بپیوندد. سالها بعد، تام با خبر از کار افتادن سلامتی و تجارت مادربزرگش به خانه برمیگردد...
مایک بنینگ که مامور سابق اخراج شده محافظین رئیس جمهور می باشد، طی یک حمله تروریستی به کاخ سفید، به وظیفه فراخوانده می شود. بنینگ با استفاده از دانسته های قبلی خود به عنوان یک مامور سرویس مخفی و با کمک امنیت ملی سعی دارد که رئیس جمهور را نجات دهد...
یک ستاره سابق ورزش، سعی می کند از طریق مربیگری تیم ورزشی پسرش، زندگی خود را از مرز نابودی نجات دهد. در حین این تلاشها، مادر جذاب یکی از فوتبالیستهای نوجوان این تیم هر جلسه او را ملاقات می کند …
بعد از اینکه پسری جوان به اسم “جیسون” مقاله ی درسی خود را تکمیل می کند، به طور اتفاقی راهش به سوی یک کارگردان هالیوودی باز می شود. کارگردان به او پیشنهاده یک فیلم اکشن می دهد و جیسون برای فیلم به لوس انجلس سفر می کند...
داستان این سریال در واقع ادامه همان سریالی است که در دهه 90 میلادی بسیار محبوب بوده است و روایتگر یک خانواده از طبقه متوسط جامعه است که همگی شاغل هستند .
سریال در مورد یه دکتر یا پزشک خانواده که دفتر کارش توی یه محله پایین و فقیر هست. این دکتر که اسمش “بکر” هست، آدم بد اخلاق و بدعنق و بدقلق و کم صبریه و دائم به همه چی ایراد میگیره و غر میزنه. کلا هم ۲ تا دوست داره یکیشون که یه دختره که یه کافه قدیمی رو اداره میکنه و بکر صبحانه و ناهارش رو اونجا میخوره دوست دیگرش هم یه مرد نابینا هست که بغل همون کافه، دکه روزنامه فروشی داره هرروز صبح بکر به این کافه میره، قهوه میخوره و سیگارش رو میکشه بعد میره سرکار. سریال حوادث اطراف این فرد رو نشون میده و نظریات “بکر” و غر زدنهاش و برخوردش با موضوعات مختلف رو بیان میکنه ...
در حادثه ای همزمان در تمام دنیا، مردمان زمین برای 137 ثانیه بیهوش می شوند. این حادثه علاوه بر خسارت مادی، چیز دیگری را هم به همراه دارد، همه لحظاتی از 6 ماه آینده خود را می بینند...