جوایز : برنده 1 جایزه گلدن گلاب. همچنین 22 جایزه و نامزد دریافت 34 جایزه دیگر.
آرنولد آلویس شوارتزنگر (به آلمانی: Arnold Alois Schwarzenegger) (زاده ۳۰ ژوئیه ۱۹۴۷) مدل، تهیهکننده، کارگردان، تاجر، سرمایهگذار، نویسنده، نیکوکار، سیاستمدار، بازیگر و بدنساز اتریشی-آمریکایی، برنده جایزه گلدن گلوب بازیگری است. وی فرماندار سابق ایالت کالیفرنیا است.
او هم اکنون ۴ فرزند دارد (۲ دختر و ۲ پسر) و همسر او نیز ماریا شرایور کندی (خواهرزادهٔ جان. اف. کندی) بود. این دو در سال ۲۰۱۱ از هم جدا شدند. از بهترین دوستان او میتوان به فرانکو کلمبو - فرانک زین - چارلز گینز و جورج باتلر اشاره کرد که در دوران ورزشی زندگی او خیلی تأثیرگذار بودند.
او ۷ بار قهرمانی در مسابقات مستر المپیا (معتبرترین مسابقات پرورش اندام) در سالهای ۱۹۷۰–۱۹۷۱-۱۹۷۲–۱۹۷۳-۱۹۷۴–۱۹۷۵-۱۹۸۰ را دارد و یکی از پرافتخارترین قهرمانان جهان است. وی بدنسازی را از ۱۴ سالگی شروع کرد و در ۲۳ سالگی اولین قهرمانی خود را در مستر المپیا بدست آورد. البته در سال ۱۹۶۹ و در ۲۲ سالگی در مستر المپیا مقام دوم را بدست آورد.
بازوها: ۵۷ سانتیمتر سینه: ۱۴۶ سانتیمتر کمر: ۸۵ سانتیمتر رانها: ۷۴ سانتیمتر ساق پا: ۵۰ سانتیمتر وزن بدن: ۱۰۸ کیلوگرم قد: ۱۸۸ سانتیمتر.
آمریکایی ترین مستندساز ضد سیاستهای دولت آمریکا، در این فیلم خود نظام سرمایه داری را به محکمه میبرد و با برشمردن مصادیقی از نتایج فلاکتبار آن برای دنیای مدرن، فقر را ثمره این پدیده دیرآشنا میداند...
«جان کانر» (استال) حالا بيست و پنج ساله است و T-X، پيش رفته ترين و پيچيده ترين روبات / انسان «اسکاي نت» از دل زمان فرستاده مي شود تا کار ناتمام T-1000، ماشين قبلي را به اتمام برساند. حالا تنها اميد «کانر» براي زنده ماندن، «نابودگر» (شوارتسنگر)، آدم کش مرموز قبلي است...
«گوردی بروئر» (شوارتسنگر)، آتش نشان لس آنجلسی، پس از کشته شدن همسر و پسرش در بمب گذاری مقابل دفتر نمایندگی کلمبیا، وارد عمل می شود تا به سبک خودش، انتقام بگیرد و …....
شیطان می خواهد با آبستن کردن دختری به نام «کریستین» (تانی) به هنگام شروع هزاره ی سوم، «پایان روزها» را که در مکاشفات یوحنا پیش بینی شده، تحقق بخشد. اما «جریکو کین» (شوارتسنگر)، محافظ یک بانکدار وال استریت (برن)، به مقابله بر می خیزد…
«هوارد لانگستن» (شوار تسنگر) مردي جدي است که به کارش بيش تر از همسرش، «ليزا» (ويلسن) و پسرش، «جيمي» (لويد) اهميت مي دهد. «جيمي» از پدرش انتظار دارد بيش تر به او توجه کند و تنها چيزي که براي هديه ي کريسمس از او مي خواهد، يک آدم آهني با همه لوازمش است...
«جان کروگر» (شوارتسنگر) مأمور عالي رتبه ي برنامه ي محافظتي از «شاهدان» در امريکاست. وظيفه وکار او پاک کردن گزارش هاي مربوط به شاهدان است و با هر کس که بخواهد به آنان دست درازي کند، در مي افتد.
سن فرانسيسکو. با رد ثبت داروي باروري «دکتر الکساندر هس» (شوارتسنگر) و «دکتر لري آربوگاست» (د ويتو)، اين دو امکانات تحقيقاتي شان را از دست مي دهند و رئيس کينه توزشان- «نوآبانس» (لانگلا)، «دکتر دايانا ردين» (تامپسن) را جايگزين آنان مي کند. «آربوگاست» ناآگاهانه تخمک هاي منجمد شده ي «ردين» را مي دزدد و براي اثبات «کارآيي» داروي شان، با اسپرم «هس» در هم مي آميزد و به «هس» تزريق مي کند…
مأمور امنيتي «هري تاسکر» (شوراتسنگر) که خانواده اش گمان مي کنند فروشنده ي کامپيوتر است با يک گروه تروريستي درگير مي شود و نقشه ي آنان را براي نابود کردن شهرهاي امريکا عقيم مي گذارد.
«جک اسليتر» (شوارتسنگر)، مأمور ويژه، گروهي از افراد پليس را از اطراف آسمان خراشي دور مي کند و در پشت بام ساختمان با قاتلي به نام «ريپر» (نونان) که پسر کوچک او را گروگان گرفته، درگير مي شود. کمي بعد معلوم مي شود همه ي اين ماجراها در يک فيلم «آرنولد شوارتسنگر» به نام «جک اسليتر 3» جريان داشته که در سينمايي پرت به نمايش درآمده است...
دو روبات با ظاهري انساني از زمان آينده مي آيند، يکي (شوارتسنگر) براي مراقبت از پسر بچه اي به نام «جان کانر» (فورلانگ) ـ که در آينده رهبري مبارزه ي انسان عليه کامپيوتر را به عهده خواهد گرفت ـ و ديگري «نابودگر تي هزار» (پاتريک) که بسيار پيشرفته تر است و مي تواند به هر شکلي دربيايد.
«کالن کريسپ» (تايسن)، فروشنده ي مواد مخدر لس آنجلسي که ادعا مي کند همسرش همراه پسرشان و سه ميليون دلار پول گريخته، در زندان باخبر مي شود که همسرش در آستوريا ديده شده است. در همين حال، «کارآگاه جان کيمبل» (شوارتسنگر) را همراه با «فيبي اوهارا» (ريد)، که قبلا معلم بوده، به آستوريا مي فرستند تا مخفيانه در کودکستاني که بچه ي «کالن» در آن جاست، مشغول به کار شوند تا شايد از اين طريق به نشاني همسر او دست يابند.
سال 2084 سیاره ی مریخ به مهاجرنشین زمینیان تبدیل شده است. «داگلاس کوایید» (شوارتسنگر)، کارگر ساختمانی، همراه همسرش «لوری» (استون)، زندگی مرفهی دارد؛ اما هر شب کابوسی در مورد سفرش به مریخ می بیند…
«جوليوس بنديکت» (شوارتسنگر) که ثمره ي تجربه ي مخفي دولت براي خلق يک نمونه ي کامل ژنتيکي است باخبر مي شود برادري دوقلو به نام «وينسنت» (دويتو) دارد که به يتيم خانه اي در لس آنجلس فرستاده شده است. «جوليوس» به دنبال برادرش مي رود.
امريکاي مرکزي. «سرگرد آلن شيفر» (شوارتسنگر) و تيم ورزيده ي سربازان منتخبش مأموريت مي يابند تا چند سرباز اسير ارتش امريکا را نجات دهند. در جنگل هاي انبوه، حادثه هاي عجيبي اتفاق مي افتد. موجودي نامرئي و ناشناخته، که از سياره اي ديگر به زمين آمده، افراد را يکي يکي شکار و سربه نيست مي کند.