منتقد رستورانها، الیسون، به خاطر نقد منفی از یک رستوران جدید مشهور میشود. سردبیرش او را مجبور میکند برای جبران، به عنوان پیشخدمت در آن رستوران کار کند.
وقتی یک هیولای بزرگ و ترسناک سعی میکند فصل وهمآور را خراب کند، توتفرنگی کوچولو و بهترین دوستان بریاش باید با ترسهایشان روبرو شوند تا این معما را حل کنند.
هنگامی که امبر تعطیلات را با عمه دورا می گذراند و به برنامه ریزی یک کنسرت کریسمس برای جمع آوری سرمایه کمک می کند، امبر به عمه اش نزدیک تر می شود و عشق جدیدی وارد زندگی او می شود...
زنی به ساحل روشن نقل مکان می کند، جایی که یک رستوران باز می کند و اشتیاق خود را دوباره کشف می کند. به محض ورود، او با یک بازیکن سابق بیسبال روبرو می شود که یک دوره رقابتی دارد و صاحب رستوران خود است.
یک تهیه کننده تلویزیونی برای پنجمین سال برنامه ویژه کریسمس را تولید می کند، اما بعدا به او گفته می شود که آن را با پسر مجری برنامه تهیه کند. در ابتدا، او خیلی از این موضوع خوشحال نیست، اما - کریسمس دوستان و خانواده ها را دور هم جمع می کند...
لسی (تیلور کول), مجری رادیو، با هدف جمع آوری پول برای حفظ ایستگاه رادیویی خود اجرای یک مسابقه کیک پزی را بر عهده می گیرد. وقتی ستاره کیک پزی از مسابقه انصراف می دهد، او تاجری را که اخیرا ملاقات کرده, جایگزنش می کند...
یک هماهنگ کننده مشتاق رژه شکرگزاری زمانی که یک مشاور ثروتمند برای تجزیه و تحلیل امور مالی آن استخدام می شود، شوکه می شود. در مواجهه با آموزش دادن به او که رژه برای او بسیار بیشتر از پول ارزش دارد، متوجه می شود که با اکراه عاشق او شده است...
یک زن و شوهر و دخترشان زمانی که قایقشان در طول طوفان تصادف می کند و آنها را در جزیره ای صخره ای و غیر مسکونی در میان رودخانه ای وحشی و خروشان سرگردان می کند، تا مرز فاجعه رانده می شوند....
در حالی که الی با دوستانش فارغ التحصیلی خود را جشن می گیرد، آنها تصویری از یک کودک گم شده را روی یک جعبه شیر می بینند که بسیار شبیه او است. تماس با شماره به عنوان یک شوخی، زنجیره کابوسواری از رویدادها را آشکار میکند....
این سریال بر اساس کمیک های آرچی ساخته شده و دارای تمی راز آلود و تیره است. داستان در مورد ماجراهای یک پسر جوان به نام آرچی و دوستانش است که در شهر کوچکی به اسم "ریوردیل" زندگی میکنند. این شهر دارای ظاهری فانتزی و پر زرق و برق است، اما اسرار تاریکی در زیر این شهر نهفته است که عده ای به دنبال کشف آنها هستند...
این بار دو جناح بر سر ترانسفورماتورهای کوچکی به نام Mini-Cons با هم می جنگند. این ترانسفورماتورها به اربابان خود قدرت عظیمی برای دفاع یا تخریب می دهند. و دوباره این نبرد روی زمین است.
تابش پرتوهای کیهانی چهار نفر عادی را به قهرمانان با قدرت فوقالعاده تبدیل میکند. رید ریچاردز، دانشمند برجسته، به آقای فانتستیک کشسان تبدیل میشود. سوزان استورم به زن نامرئی تبدیل میشود، جانی استورم به شعله ور انسان تبدیل میشود و بن گریم به مرد سنگی تبدیل کرد.
دو پلیس کاملا متفاوت، یکی با ضریب هوشی بالا اما قدرت بدنی ضعیف و دیگر با قدرت بالا اما کودن و احمق، به عنوان پلیس مخفی به دبیرستانی اعزام می شوند و ...
"ماورای باور: واقعیت یا داستان" نام یک مجموعه تلوزیونی می باشد که در ایران با نام "داستان های باورنکردنی" پخش شد . در این برنامه در هر قسمت چند داستان به روایت تصویر پخش میشود و مجری برنامه در انتها از بینندگان سوال میکند که آیا این داستان واقعی بوده یا توهمات یک کارگردان ؟
“هدف انسانی ” محصول سال ۲۰۱۰ و شبکه “فاکس” می باشد . “کریستوفر چنس” متخصص امور امنیتی، محافظ و کارآگاهی خصوصی می باشد ، که با قرار دادن خود به عنوان سپر انسانی از مشتریان خود در مقابل ترور محافظت می کند. او به طور محسوس یا غیر محسوس مشتریان خود را که قرار است هدف ترور قرار بگیرند دنبال کرده و یا خود را در موقعیت آنها قرار می دهد و در لحظه ترور با زیرکی وارد عمل می شود و فرد یا افراد اجیر شده را از میان برمی دارد. او با دفتری خصوصی که توسط همکارش “وینستن” اداره می شود همکاری می کند، و فردی مرموز و زیرک به نام ” گوررو ” با هنرنمایی” جکی ارل هیلی” نیز برای یافتن افرادی که در پشت پرده این ترور ها قرار دارند به او کمک می نماید. “کریستوفر چنس” با بازی “مارک ولی” مهارت “جک بائر”(۲۴) ، شوخ طبعی “جفری داناوان” (Burn Notice )و خوش تیپی ” جیمز باند ” را یکجا دارد…