دو دانشمند ژاپنی در خلال سفر به علمی به قطب جنوب، رابطه ای نزدیک با سگهای سورتمه خود برقرار می کنند. آنها پس از ترک قطب برای پیدا کردن سگهای خود به آنجا باز می گردند و...
سگ شکاری گورو از هوکایدو تا توکیو سفری طولانی و طاقت فرسا را برای رسیدن به خانه آغاز می کند. ارباب گورو پرونده قاچاق اسلحه و فسادهای دست اندرکاران را در دست داشت...
در یک شهر ساحلی ، جسد دو عاشق که دست به خودکشی زده بودند در ساحل پیدا می شود. یک خبرنگار محلی و دلال زن مرده شروع به تحقیق می کنند و متوجه می شوند که اتفاق بسیار مشکوکی در حال وقوع است...
"هری کیلمر" پس از چند سال دوری به ژاپن باز می گردد تا دختر ربوده شده دوستش "جورج" را نجات دهد.اما او در نهایت با "یاکوزا" مافیای بدنام ژاپن روبرو می شود و...
وقتی لرد یک قبیله قدرتمند به دخترش بیشتر از پسرش اهمیت می دهد، کل خاندان به خطر می افتد. "اوگامی ایتو، جلاد سابق شوگان برای جلوگیری از این اتفاق بزرگ استخدام می شود. اما ابتدا باید توانایهای خود را با کشتن پنج تن از بهترین آدمکشان قبیله ثابت کند...
جوانی در نزدیکی یک صومعه بودایی، عاشق دختری میشود و او را باردار میکند. پس از افشای این راز، او برای فرار از مشکلات به شاگردی یک مجسمهساز میرود اما با ادامهی روابطش، اوضاع پیچیدهتر میشود.
سامورائی افسانه ای "ساسوکه سارتوبی" در جستجوی یک جاسوس به اسم "نوجیری" میباشد در حالیکه شخصی مرموز به اسم "ساکون" گروهی از مردان را که در جستجوی "نوجیری" هستند هدایت می کند و...
"جومپی نیکی" حشره شناس و محققی اهل توکیو است که در دهکده ای ساحلی و فقیرنشین مشغول جمع آوری نمونه و حشرات است.به دلیل تاریکی هوا و از دست دادن آخرین اتوبوس به مقصد شهر،برخی از روستائیان به او پیشنهاد می کنند شب را در آنجا سپری کند.او به خانه زنی جوان که در انتهای گودالی شنی قرار دارد می رود.او متوجه می شود که همسر و فرزند زن در طوفان شن کشته شده اند و ...
سفیر آمریکا هریسون مک وایت (مارلون براندو) برای یک ماموریت حفظ صلح به یکی از کشورهای آسیای جنوب شرقی سفر می کند. این کشور آشفته که بین جناح های رقیب دوخته شده است، در آستانه جنگ داخلی قرار دارد. اما قدرت تحلیل مک وایت به او این امکان را می دهد که اوضاع سیاسی را تنها با ساده ترین شرایط ببیند...
بازیگری فرانسوی (ریوا) برای بازی در فیلمی به ژاپن میآید و با آرشیتکتی ژاپنی (اوکادا) برای دو روز رابطه برقرار میکند. رنجی که زن بابت کشتهشدگان بمباران هیروشیما حس میکند او را به یاد ضایعهای میاندازد که خود در گذشته متحمل شدهاست. زن به سربازی آلمانی دل باخته بوده و سرباز در روز آزادی به قتل رسیدهاست. سپس خانواده زن، او را به جرم عشق به دشمن در زیرزمینی تاریک به حبس کشیدهاند. او حالا تمام شهر ـ بمب، مرگ مصیبت، معلولیت جسمی ـ را معطوف مرد میکند. مردی که "هیروشیما" میخواندش..