تولد : January 7, 1964 در Long Beach, California, USA
جوایز : برنده 1 جایزه اسکار. همچنین 42 جایزه و نامزد دریافت 60 جایزه دیگر.
نیکلاس کیج (به انگلیسی: Nicolas Cage) (زادهٔ ۷ ژانویهٔ ۱۹۶۴) بازیگر، تهیهکننده و کارگردان آمریکایی است. او تاکنون نقش اول فیلمهای مختلف را با هنرنماییِ حرفهای و بهزیبایی ایفا کردهاست.
از فیلمهای اولیهٔ وی میتوان به این موارد اشاره کرد: دختر دره (۱۹۸۳)، مسابقه با ماه (۱۹۸۴)، پرندهوار (۱۹۸۵)، ازدواج پگی سو (۱۹۸۶)، دیوانه (۱۹۸۷)، بوسهٔ خونآشام (۱۹۸۹)، از ته دل وحشی (۱۹۹۰)، ماهعسل در وگاس (۱۹۹۲) و صخرهٔ قرمز غربی (۱۹۹۳).
نیکلاس کیج در سال ۱۹۹۵ توانست جایزهٔ اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد، یک جایزه گولدن گلوب و یک جایزه انجمن بازیگران فیلم را بخاطر بازی در فیلم ترک لاس وگاس بدست آورد. بعد از این اتفاق بود که با حضور در فیلمهای مشهوری همچون صخره (۱۹۹۶)، تغییر چهره (۱۹۹۷)، هواپیمای محکومین (۱۹۹۷)، شهر فرشتهها (۱۹۹۸) و گنجینه ملی (۲۰۰۴) به شهرت بسیاری دست یافت. نیکلاس بخاطر بازی در فیلم اقتباس موفق شد برای دومین بار نامزد دریافت جایزه اسکار شود. وی همچنین در سال ۲۰۰۲ فیلم خود را با نام سانی کارگردانی کرد که به همین علت نامزد دریافت جایزهای از جشنواره فیلم آمریکایی دوول (در فرانسه) شد.
از دیگر فیلمهای موفق وی میتوان به نقشش در فیلمهای هواشناس، ارباب جنگ و کیک-اس اشاره نمود که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت. فیلمهای دیگر نیز همچون گوست رایدر و پیشگویی از برترین فیلمهای باکسآفیس به شما میآیند.
طی سالهای اخیر، نیکلاس کیج بهخاطر فیلمهای سطحپایینی که در آنها ظاهر شده بهشدت مورد انتقاداتی در سطح وسیع جهانی قرار گرفتهاست. از آخرین کارهای وی، صداگذاریاش در انیمیشن خانوادهٔ کرود است.
نیکلاس کیج همچنین مالک شرکت تهیهٔ فیلم به نام "استورن فیلمز" است. از فیلمهای این شرکت میتوان به شاگرد جادوگر، رانندگی جنون و چندین و چند فیلم دیگر که خود نیکلاس نیز در آنها به ایفای نقش پرداخته اشاره نمود.
هواشناسی اهل شیکاگو ، جدا از همسر و فرزندانش به انجام حرفه خود مشغول است . او فکر میکند که موفقیت هایی که به دست می آورد صرفا نتیجه تلاش خودش است اما …
یوری اورلف یک اوکراینی ساکن آمریکاست که در آپارتمانی شیک در شهر نیویورک به همراه همسرش زندگی می کند . او که به کار قاچاق بین المللی اسلحه مشغول است به نقاط جنگ خیز جهان سفر می کند تا سلاح های جنگی خود را به صورت غیر قانونی به مشتریانش بفروشد . او دو مشتری بسیار خوب در آفریقا داشته و به تازگی بازار بسیار خوبی برای فروش سلاح به یک ژنرال بازنشسته در اوکراین پیدا کرده است . یوری اکنون سالهاست که به اینکار مشغول است و به تازگی دچار این تردید شده که آیا کار او از نظر انسانی و اخلاقی درست است یا نه ؟ در همین حین یک پلیس بین الملل به اسم والنتین نیز در تعقیب اوست . والنتین معتقد است با دستگیری یوری می تواند جان بسیاری از افراد بی گناه را نجات دهد...
یک جستجوگر گنج در آستانه رسیدن به یک گنجینه افسانهای است که چندین قرن مخفی مانده. اما یکی از هم دستانش به او خیانت می کند و سعی دارد زودتر از او به گنج برسد.
«والر» (نیکلاس کیج) یک جاعل و کلاهبردار بزرگ و ماهر اما به شدت وسواسی و روان پریش است. والر برای اینکه مشکلات روحی روانی اش بر روی حرفه اش تاثیر نگذارد به اجبار تحت مداوای دکتر کلین قرار می گیرد. دکتر کلین برای مداوای او تصمیم می گیرد وی را با دختر 15 ساله اش «آنجلا» که والر تاکنون او را ندیده و از وجودش نیز خبری ندارد مواجه کند. 14 سال پیش، در همان بدو ازدواج، همسر باردار والر او را ترک کرده و بنابراین والر هرگز موفق به دیدن دخترش نشده است. حال آنجلا برای یک تعطیلات کوتاه نزد پدرش می آید. بازگشت او والر را در موقعیت تازه و دشواری قرار می دهد ...
نیو اورلئان،سال 1981."سانی فیلیپس" پس از مرخص شدن از ارتش به خانه و نزد مادر خود باز می گردد و برای او کار می کند.او قصد دارد این کار را کنار بگذارد اما نمی تواند از گذشته فرار کند...
فیلم از صحنههایی از فیلمبرداری فیلم جان مالکوویچ بودن شروع میشود که در آن «چارلی کافمن» (نیکولاس کیج) افسرده مهلت کمی برای تحویل فیلمنامه اقتباسی دزد ارکیده به شرکت کلمبیا پیکچرز دارد. در مقابل چارلی افسرده برادر دوقلوی سرزنده او، «دونالد»، است که در نظر دارد به تأسی از چارلی شروع به نوشتن فلیمنامه کند.
جنگ جهانی دوم. «بن» و «چارلی» ، دو سرخ پوست ناواهو به نیروی دریایی می پیوندند تا «رمزگویان پیام های سر بسته» باشند و بتوانند رمزهای نظامی جدید امریکایی را که بر اساس زبان سرخ پوست های ناواهو طراحی شده ترجمه کنند. «جو اندرس» و «پیت آندرسن» نیز مأمور محافظت از «بن» و «چارلی» می شوند…
«جک کامبل» (کيج) مردي است مجرد و معتاد به کار، که اين بخت و فرصت در اختيارش گذاشته مي شود تا ببيند اگردر کنار «کيت» (ليوني)، نامزد قديمي اش مي ماند، چه زندگي اي داشت...
یک دزد ماهر اتومبیل به اسم رندال و معروف به ممفیس, قادرست در طی حداکثر ۶۰ ثانیه هر اتومبیلی با هر سیستم امنیتی را سرقت کند . او طی سالیان طولانی از همین راه زندگی را سپری کرده اما اکنون به نوعی پوچی رسیده است ...
نیویورک، اوایل دهه ی ۱۹۹۰٫ «فرانک پیرس» (کیج)، راننده ی آمبولانس شیفت شب در آستانه ی فروپاشی روانی است. «فرانک» همواره از این که موفق به نجات جان زن جوانی به نام «رز» نشده، احساس عذاب وجدان می کند. تا این که دل باخته ی «مری» (آرکت)، دختر سابقا معتاد «آقای برک» جانسن می شود. «آقای برک» مردی است که بر اثر سکته ی قلبی به حالت اغما رفته و «فرانک» او را به بیمارستان رسانده است….
زنی مسن که شوهر محترم و بسیار ثروتمندش اخیرا مرده است، «تام ولز»، کارآگاه خصوصی را استخدام می کند. وظیفه ی «ولز» تحقیق درباره ی فیلمی پنج دقیقه ای و هشت میلی متری است که در گاوصندوق شوهر پیدا شده و طی آن دختر نوجوانی مورد هتک حرمت قرار می گیرد و کشته می شود …
فرشته ای که مآمور هدایت ارواح مردگان پس از مرگ آنهاست (نیکلاس کیج)، به اقتضای وظیفه اش، با آدم*ها و زندگی آنها آشنا می*شود. زندگی آدم*ها روی زمین برای او موضوع جالبی بوده تا اینکه عاشق دختر پزشکی می*شود (مگ رایان) که به خاطر فوت بیمارش در حین عمل جراحی قلب، متآثر شده و روی پلکان بیمارستان محل کارش، گریه می*کند. علاقه به آن دختر و اشتیاق برای درک احساس او و آدم*های دیگر نسبت به زندگی و کشف علت علاقهء آنها به زندگی زمینی،
«کامرون پو» (کيج)، قهرمان سابق جنگ، پس از تحمل هشت سال زندان به جرم قتل تصادفي يک مرد در دفاع از همسر باردار خود، حالا قرار است که آزاد شود. اما او را سوار هواپيمايي مي کنند که حامل ده تن از خطرناک ترين محکومان سيستم قضايي امريکاست و کمي بعد، هواپيما را مي دزدند...
گروهی از تفنگداران ارتش ایالات متحده به رهبری ژنرال هومل (اد هریس) برای رسیدن به اهداف و خواسته هایشان گروهی از بازدیدکنندگان آلکاتراز را در همانجا به گروگان میگیرند و تهدید میکنند که از سلاح های میکروبیولوژیکی بر علیه مردم استفاده خواهند کرد. در این بین پلیس قصد دارد با کمک دکتر گودسپید (کیج) و زندانی باسابقه ای چون میسون (کانری) که بارها از آلکاتراز فرار کرده، بتواند بر توطئه های آن ها فائق آید ...
روزي چارلي لانگ (کيج)، پليس وظيفه شناس، در عوض انعام به «ايوون باياسي» (فاندا) که در يک کافه کار مي کند، قول مي دهد نيمي از برد خودش و همسرش (پرس) در بخت آزمايي را به او بدهد. فرداي آن روز، بليت «چارلي» برنده ي چهار ميليون دلار مي شود...….