پسری شانزده ساله برخلاف انتظار خانوادهٔ طبقهٔ مرفه خود، حرفهٔ بنایی را با گذراندن دورهٔ کارآموزی آغاز میکند. در محل کار، با همکار اوکراینیِ ملاقات میکند که جهانبینی و زندگی او را متحول میسازد.
پس از ۱۵ سال ازدواج پایدار، بازگشت عشق دوران کودکی جولین، زندگی ماری را تحت تأثیر قرار میدهد. ماری به وفاداری همسرش شک میکند و در میانه این بحران عاطفی، به غریبهای کاریزماتیک جذب میشود که به او حس ارزشمندی میبخشد.
نوجوان سرکش، کلوتار، دلباختهی همکلاسیاش جکی میشود، اما خشونتهای گروهی او را به مسیری تاریک میکشاند. پس از سالها، این دو عاشق نگونبخت متوجه میشوند که سرنوشت همواره آنان را به یکدیگر بازمیگرداند.
خانوادهی فرال (Feral) تصمیم میگیرند که هنگام نقل مکان به خانهای در محلهای جدید، رفتاری عادی و دوستانه از خود نشان دهند و مانند دیگران باشند. فیلیمن، پسر این خانواده، با کامیلا، همسایهی جدیدشان، رابطهی صمیمانهای برقرار میکند. اما هرچه این رابطه نزدیکتر میشود، میل او به خون بیشتر شده و کمکم دیگر قادر به پنهان کردن ماهیت واقعی و متفاوت خود نیست.
داستان فیلم دربارهی یک هنرمند فرانسوی با ریشههای خاورمیانهای است که در منهتن زندگی میکند و به سیاستهای خارجی کشور خود علاقهمند است. او در شب یک مهمانی به اطلاع از دستگیری دوست دوران کودکیاش برای مشکوک شدن به تروریسم میرسد و همزمان با این اتفاق عاشق شخص دیگری می شود ...
تابستان است و فرانسه با سرمای قطبی مواجه شده است. ده روح تنها و گمشده یکدیگر را می یابند، دیداری عمیق به عنوان آخرین فرصت برای امید و ترس، عشق و رویا...
زندگی سیمون وییل، شخصیت مشهور فرانسوی که از هولوکاست جان سالم به در برد و به یک سیاستمدار برجسته، مدافع حقوق بشر و فمینیست تبدیل شد، از طریق مجموعهای از خاطرات غیرخطی بررسی میشود...
شخصی که میخواهد کارگردان شود از طرف تولید کننده ی فیلمی فرصت ۴۸ ساعته به او داده میشود تا به بهترین شکل ممکن “درد کشیدن” را در قالب فیلم در بیاورد به طوری که ارزش برنده شدن اسکار را داشته باشد.
پاریس 1969 ; یک کارگردان جوان در حال ساخت یک فیلم علمی تخیلی که در سال 2000 جریان دارد و بازیگر نقش اصلی آن دوسـت دختر وی می باشد ، داستان فیلم برگفته از زندگی خود کارگردان می باشد وماجرا از آنجا شروع میشود که فاصله بین زندگی واقعی و فیلم کمترو کمتر می شود ...
دو زن بی پول با چشم اندازهایی متفاوت در شهر لیل با هم دوست می شوند. "ماری" عاشق جوانی ثروتمند می شود. او به تدریج رویای زندگی با او را می بیند اما وقتی "آیزا" سعی می کند به او اخطار دهد رابطه دوستانه شان به هم می خورد...