کی هوگ قصد دارد برای بدست آوردن یک الماس خاص سازمان "دای اسپینن" را متوقف کند،الماسی که به زن مالک آن تاج سردمداری آسیا را اهدا می کند، اما مردی که باید مالک اصلی این الماس باشد، از وجود آن اطلاعی ندارد...
زمانی که یک پلیس سوئیسی به قتل میرسد، یک بازپرس قتل باتجربه و یک کارآگاه تازهکار برای حل پرونده تعیین میشوند، اما توسط سیاستمداران سوئیسی که میخواهند پرونده را مختومه کنند، مانع میشوند...
یک زن جوان و فقیر آلمانی به نام هانا (ماریا فون تاسنادی) نوزاد خود را به فرزندخواندگی می دهد و به آمریکا مهاجرت می کند تا با شوهرش زندگی کند. وقتی شوهرش دست به خودکشی میزند، هانا به آلمان بازمیگردد و به خدمتکار و پرستار فرزندش تبدیل میشود که توسط رهبر ارکستر و همسرش بزرگ میشود...
بانوی فروش دستکش وین کریستل عاشق تزار الکساندر می شود. متترنیخ سعی می کند با استفاده از این امر وی را از کنفرانس های کنگره وین از سال 1815 دور نگه دارد...
"دکتر مابیوس" و سازمان جنایتکارانه اش در حال اجرای آخرین نقشه خود هستند. آنها قصد دارند دست به سرقت اطلاعاتی بزنند که به او امکان بدست آوردن سود زیادی از معاملات بورس می دهد. اما کمیسر پایس "وان ونک" شروع به تحقیق در مورد جنایتهای اسرار آمیز او می کند و...
سال 1830. در نمايش دكتر كاليگارى (كراوس)، خوابگردى به نام سزار (فايت) پيشگويى مىكند. از جمله در شبى كه آلن (تواردوسكى)، فرانسيس (فهئر) و جين (داگوفر) (دو دانشجو و دخترى كه هر دو دست میدارند) به ديدن نمايش آمدهاند، طالع آلن را مىبيند و پيشبينى مىكند كه او خيلى زود خواهد مرد...