یک دختر نوجوان در محله بروکلین به اندازه کافی مشکلات های زندگی بر رویش تاثیر گذاشته و بسیار سرسخت شده است او تصمیم میگیرد در مسابقات کشتی پسران شرکت کند، این تنها راه.. .
“جیل لوبو” دستیار ستاره هالیوود “هیثر اندرسون” است. پس از مرگ ناگهانی هیثر، کارآگاه “ادوارد آون” به جیل مشکوک میشود و اکنون جیل باید علاوه بر حل کردن معمای قتل رئیسش با مشکلات درونی خودش نیز مبارزه کند…
در آیندهای نزدیک ، یک خانوادهی نظامی به یک منطقهی ویژه نقل مکان میکنند تا ریک پدر خانواده بتواند در یک آزمایش بسیار پیشرفتهی تکامل ژنتیک انسان شرکت کند. اما…
پس از اینکه یک زوج روزنامهنگار دو غریبهی مرموز را به خانهی باصفا و صمیمی خود که در یک روستای خوش آب و هوا قرار دارد دعوت میکنند ، اتفاقات ترسناک و عجیب و غریبی رخ میدهد که…
خانم ژکویل یک معلم است که توسط همکاران و دانشجویان مورد حمله قرار گرفته است. در یک شب طوفانی، او با صدای رعد و برق از خواب بیدار می شود و احساس تغییری در وجود خود میکند و...
با فرانکلین گراهام و خانواده اش به سرزمین کتاب مقدس سفر کنید. بخشهای زیادی از کلام خدا در این مجموعه عبادی زنده میشوند که در لوکیشنی در سرزمین مقدس فیلمبرداری شده است...
برای رسیدن به موفقیتهای بیشتر در شغلش، تاموسا حاضر است هر کاری انجام دهد. طبیعت بیش از حد جاهطلب او باعث میشود که با زن دیگری وارد کشمکش شود و تفاوت دیدگاههای آنها نسبت به زندگی مشخص شود.
سفر کمپینگ یک زوج در شبکه های اجتماعی توسط فیلمسازانی که مستندی در مورد اینکه چقدر راحت می توان یک نفر را از شبکه های اجتماعی ردیابی کرد و او را کشت، خراب می شود ...
دختر جوانی که ناخواسته در یک مرکز روانی گرفتار شده است، بایستی تا با بزرگترین ترس خود مقابله کند. اما آیا این ترس واقعیست یا که از توهم وی سرچشمه میگیرد؟
این فیلم داستان دختری جوان به نام کتی را به تصویر می کشد که در یک پناهگاه تاریک زندگی میکند، چراکه نور آفتاب برای وی مرگبار و کشنده است و هیچ درمانی نیز برای بیماری وی پیدا نشده است.
داستان این فیلم دربارهی پسری به نام نیکو است که یک نامهی تهدیدآمیز دریافت میکند و زندگیش در معرض خطر قرار میگیرد. هیچکس او را باور نمیکند به جز شخصی که او شناختی ازش ندارد و…
لی سو گون، اون جی وون و کیو هیون، هنرمندان کرهای، سفری غیرقابل پیشبینی را در کنیا آغاز میکنند و در حین کاوش در مناظر نفسگیر آفریقا، خندهها و دوستیهای واقعی را با هم به اشتراک میگذارند.
The Voice مجموعه تلوزیونی واقع نما امریکایی هست که اولین بار در سال ۲۰۱۱ از شبکه NBC روی انتن رفت.هیئت داوری این مسابقه از میان مشاهیر و معروف ترین خوانندگان امریکایی مثل Carson Daly, Alison Haislip and Christina Aguilera هستند…
داستان پادشاه گئونچوگو، پادشاه جنگجوی باکجه. تحت سلطنت او، پادشاهی روزهای شکوه خود را تجربه کرد، با فتوحات نظامی که باعث شد او بیشتر شبه جزیره کره را کنترل کند و متعاقباً قدرت سیاسی باکجه را تقویت کرد که بزرگترین اوج قدرت باکجه بود.
هیچکس اطرافش نمیدونه که این دختر موخاکستری که بهش لقب «هیولا» (Beast) دادن، یه توانایی خارقالعاده داره که قراره بهزودی حسابی بدرخشه و بره تو صحنه ملی و تبدیل به یه افسانه بشه. بیا باهاش همراه شو تو این ماجرای پرهیجان که دروازههای یه داستان سیندرلایی پر از شور و حال براش باز میشه!
به عنوان نابغهی پرورش روح که از یک سالگی هر ۲ سال یکبار به قلمروی جدیدی دست یافته، «وانگ لینک» وجودی تقریبا شکست ناپذیر است که مهارتی خیلی فراتر از توانش دارد. ولی حال که شانزده سال دارد، با بزرگترین درگیریش مواجه است، دورهی متوسطه! با چالشهای پیاپیای که برایش پیش میاید، برنامهش برای زندگی دبیرستانی راحت همینطور بعیدتر میشود…
داستان درباره کویو (Kōyō Kotesashi)، یه پسر جوونه که میخواد دکتر ورزشی بشه. اون تو دبیرستان دانشگاه سیها، که به خاطر تیمهای ورزشی قویش معروفه، متخصص ماساژ میشه.
کائده (Kaede)، یه دختر معمولی دبیرستانی، یهو توی یه کوچه ناآشنا بیدار میشه. اونجا یه دنیای عجیب و غریبه پر از آدمای حیوانی، الفها و اژدها! کائده یه کتاب عجیب تو کولهپشتیش پیدا میکنه که با گفتن کلمه «خلق» میتونه معجون درست کنه! برای کائده که یهو خودشو تو این دنیای دیگه پیدا کرده، این معجونها میشن چیزی که بهش کمک میکنه زنده بمونه. اون در حالی که امیدواره یه روز به ژاپن برگرده، داره تو این دنیای جدید دست و پا میزنه.
داستان روی هیروشی نوهارا (Hiroshi Nohara)، بابای شینچان و رئیس خانواده نوهارا، زوم کرده. هیروشی یه کارمند ۳۵ سالهست که وقت و پولش برای غذا خوردن کمه، واسه همین ناهارشو با دقت انتخاب میکنه. توی مانگا، هیروشی درباره غذا حرف میزنه، اطلاعات جالبی درباره خوراکیها میده و از مشکلات محل کارش غر میزنه؛ مثلاً اینکه باید برای رئیساش غذا بخره، کارای یهویی که وقت ناهارشو کوتاه میکنه، یا رئیسایی که ازشون بدش میاد.
این سریال داستان کنجی ایسوبه (Kenji Isobe) رو دنبال میکنه که برای شرکت گانگلیون (Ganglion) کار میکنه. اون همچنین به عنوان بلوه (Belve) شناخته میشه و روزهای خودش رو صرف کمک به شرکت میکنه تا به سلطه جهانی برسه. اما باید با مخالفایی مثل قهرمان هوپمن (Hopeman) بجنگه که هدفشون آوردن عدالت به دنیا و شکست دادن بلوه و بقیهست.
لونا ایشیکاوا (Luna Ishikawa) یک خونآشام تاریک و مرموزه—یا حداقل دوست داره همکلاسیهای جدیدش اینطور فکر کنن. واقعیت اینه که، هرچند ممکنه یکی از اون خونآشامهای نهچندان افسانهای باشه، واقعاً به هیاهوش نمیرسه. قدش کوتاهه و دستوپاچلفتیه، و حتی نمیتونه خون درست بمکه! پس وقتی همکلاسیش تاتسوتا اوتوری (Tatsuta Ootori) مشکل کوچیک «نوشیدن»ش رو کشف میکنه، نمیتونه کمک نکنه. آیا میتونه لونا رو از اون حیوان کوچولو و ترسویی که هست به یک موجود ترسناک شب تبدیل کنه؟!
Alma، یک سلاح انساننما با ظاهر دختری کوچک، توسط دو دانشمند نابغه خلق شده است. با وجود قدرتهای فوقالعادهاش، Alma آرزوی داشتن خانوادهای واقعی را دارد. این انیمه با ترکیب کمدی، احساسات و فلسفه وجودی، داستانی گرم و تأثیرگذار از تلاش Alma برای یافتن جایگاهش در دنیای انسانها ارائه میدهد.
اوتا، پسری با احساساتی آشکار، تلاش میکند چهره بیاحساس همکلاسیاش، کاشیوادا را بشکند. این انیمه کمدی مدرسهای با تضاد شخصیتی جذاب، رابطهای غیرمنتظره و شیرین را میان دو قطب متضاد روایت میکند.
در عمارت یک وارث منزوی، دختری به نام Marie به عنوان خدمتکار مکانیکی مشغول به کار است. اما در واقع، او یک رزمیکار نابغه انسانی است که هویت واقعیاش را پنهان کرده تا از Arthur، وارث ثروتمند، در برابر قاتلان محافظت کند. با وجود چهره بیاحساسش، Marie درگیر رابطهای پیچیده و پرتنش با اربابش میشود. این انیمه ترکیبی از کمدی عاشقانه، اکشن و رازآلودگی است.
در دنیایی پساآخرالزمانی، دو دختر با موتور سیکلت در خرابههای ژاپن سفر میکنند و از مکانهای دیدنی بازدید میکنند. این انیمه ترکیبی از اسلایس آو لایف و علمیتخیلی، با فضایی آرام و تأملبرانگیز، زیبایی را در دل ویرانی جستوجو میکند.
وقتی بهترین دوست ساتو، هیمه، به او می گوید که او در حال حرکت است، او تصمیم می گیرد دنبال کند. پس از بهم ریختن عروسی او در دنیایی دیگر، او به عنوان داماد به پایان می رسد که ناگهان او را می بوسد. Prophecy بیان می کند که سرنوشت شوهرش به عنوان پادشاه حلقه خواهد بود: قهرمانی با قدرت بسیار زیاد که جهان را از دست پادشاه ابیسال نجات خواهد داد.
موجودی اسرارآمیز و نامیرا که هیچ احساس و هویتی ندارد، به زمین فرستاده شده. با اینحال، این موجود میتواند شکل چیزهایی را که انگیزه زیادی دارند به خود بگیرد. درابتدا یک گوی است و بعد از آن یک سنگ. همینطور که دما کم میشود و برف برروی خزه مینشیند، شکل خزه را به ارث میبرد. وقتی گرگی تنها و زخمیشده بهسختی درحال راه رفتن است و درنهایت درانتظار مرگ خود به زمین میافتد، شکل آن حیوان را بهخود میگیرد. و بالاخره این موجود هوشیار شده و شروع به سفر در توندرا کرده تا زمانی که یک پسر را ملاقات میکند. این پسر بهتنهایی در شهری خالی از سکنه زندگی میکند که مدتی قبل، بزرگسالان آن شهر را برای پیداکردن بهشتی که گفته شده فراتر از دریای بیکرانِ توندرای سفید وجوددارد، ترک کردهاند. به هرحال، کار آنها برای هیچ و پوچ بوده و اکنون این پسر در وضعیت بحرانی بهسر میبرد. با گرفتن شکل این پسر، ماجراجویی بیپایانی را بهدنبال تجربهها، مکانها و افراد جدید شروع میکند.
وقتی یه زن به عنوان آتاناسیا (Athanasia)، پرنسس بدشانس رمان «پرنسس دوستداشتنی»، از خواب بیدار میشه، باید این تراژدی رو از نو بنویسه وگرنه اعدام میشه—اونم به دست پدر خودش! شاید گیر افتاده باشه، ولی هوش و حواسش و خاطرات اون دختر محکوم بهش کمک میکنه تا یه پیچ داستانی برای زنده موندن درست کنه. اما وقتی نقشه فرارش به هم میریزه، باید با زیرکی کاری کنه که دوباره اعدامش نکنن.
این یه کمدی اکشن معرکه است، داستان ما با جوانی به اسم سایتاما شروع میشه یک "حد وسط" با یک زندگی ساده، سری کچل، و هیکلی نا میزون !!! ولی اون طوری که شما فکر می کنید اون یه آدم عادی نیست اون یه ابرقهرمانه که وظیفه ی سنگین نجات دنیا را به عنوان بخش سرگرمی و در اوقات فراغت زندگیش به دوش داره و البته تو این سرگرمی با مشکل بزرگی رو به رو شده... هر موجودی در مقابلش قرار می گیره با یک مشت و فقط یک مشت از پا درمیاد و اون داره از این قضیه دیوانه میشه!!! با این وجود تسلیم نمیشه و امیدوار ادامه میده تا بلاخره روزی حریفی پیدا کنه تا اون را به چالش بکشه و تو این راه با قهرمان های دیگه ای آشنا میشه و یه داستان کمدی با کلی حادثه ی غافلگیر کننده رغم می خوره!.....
داستان در چین باستان اتفاق می افته. جنگ همه جا سایه انداخته و مردم دونه دونه دارن میمیرن. شین و هیو دو پسری هستن که به خاطر جنگ یتیم شدن و صبح تا شب توی جنگل تمرین میکنن تا بتونن روزی فرمانده ارتش بشن و این جنگ رو تموم کنن. اما یه روز فرمانده شو بونکون هیو رو میبینه و هیو چشمشو میگیره . به اون اجازه میده که به عنوان کلفت توی قصر خدمت کنه. اما بعد توی قصر درگیری ای پیش میاد و هیو زخمی میشه و فرار میکنه و نقشه ای رو به شین میده و ماجراجویی شروع میشه