یک هنرمند نقاش در دوره اِدو در ژاپن، دچار انزوایی شدید میشود. او با نادیده گرفتن خلاقیت و هنرش وارد عرصه ای دیگر میشود و با گرفتار شدن در یک مثلث عشق، زندگیاش وارد مسیر جدیدی میشود...
ریوتا در که در گذشته نویسندهی موفقی بوده همچنان در آن روزها زندگی میکند و درآمدی که از طریق کارآگاه خصوصی بودنش بدست میآورد را در قمار هدر میدهد تا حدی که حتی از پس حمایت مالی فرزندش نیز به سختی برمیآید...
ریوتا معماری موفق در توکیو است، که ساعتهای زیادی از شبانه روز را برای تامین زندگی همسرش میدوری و پسر شش سالهاش، کیتا، به کار اختصاص میدهد. اما وقتی که آزمایش خون نشان میدهد که کیتا به هنگام تولد با کودکی دیگر جابجا شده است، این دو خانواده بسیار متفاوت به یکدیگر میرسند و مجبور به گرفتن تصمیمی سخت و سرنوشت ساز میگردند.
این فیلم بر اساس رمانی زندگینامهای نوشته اینو یاسوشی، گذر پانزده سال در خانوادهای را روایت میکند که با رها شدن، رنجش و زوال با پیری دست و پنجه نرم میکنند. وقتی دنیا می چرخد، پسری که با مادرش مشکل دارد باید با فرزندان خودش سر و کار داشته باشد و نقش پدر را نیز ایفا کند...
فیلم ، درامی درباره فرزندانی است که در یک روز تابستانی به دیدار پدر و مادر پیرشان میروند . پدر و مادر آنها سال ها است که در خانه خانوادگیشان زندگی میکنند.پسر و دختر آنها برای دیدار با آنها خانواده خود را نیز با خود همراه میکنند…
ماسایا در حال گذراندن دوره ای از رفتار شدید سرکشی است. او متوجه شد که مادرش به سرطان مبتلا شده است. ناگهان مادرش می آید تا با او در توکیو زندگی کند و کل چشم انداز احساسی زندگی او تغییر می کند...
موموکو، دختری عجیب و به ظاهر بی احساس و شیفته فرانسه قرن هجدهم، با یک دوچرخهسوار دوست میشود و هر دو فراز و نشیب زندگی غیرعادی خود را در یک شهر روستایی ژاپن تجربه میکنند....
یک جوانی که از آینده به زمان حال آمده است، از یک مرد هفتیرکش کمک می خواهد تا حمله بیگانگان فضایی را که نژاد انسان ها را از زمین پاک خواهند کرد، متوقف سازد...
بعد از مرگ همسرش، خانم هاتا در مزرعه خیارش به کمک نیاز دارد. مادر رینکو از او میخواهد تابستان را برای کمک به خانم هاتا، دوست همیشگیاش بگذراند. اما رینکو 12 ساله روش های سنتی ژاپنی خانم هاتا را عقب مانده و "دیوانه" می داند. وقتی او به درخواست مادرش تسلیم می شود، متوجه می شود که خانم هاتا مهربان و شجاع است و برای نجات مزرعه خود می جنگد. قبل از پایان تابستان، رینکو به قدردانی و دفاع از خانم هاتا "دیوانه" می آید.