یک داستان عاشقانه شدید بین دوا و بیندو در جریان است. در طرف دیگر، مردی نقابدار که خود را خدا می نامد، شهر را با قتل های زنجیره ای وحشیانه اش تکان می دهد.
داستان درباره بازرس آرجون است که پس از تعلیق به پاسگاه جدید میرود و با یک اتفاق غیرمنتظره روبرو میشود. سوال اصلی اینجاست که آیا او میتواند اوضاع را کنترل کند یا خیر.
داستان در جهانی خیالی رخ میدهد که در آن، یک پادشاه و مردی استثنایی درگیر یک کشمکش روانی میشوند. این مرد، با استفاده از زیرکی و نقشههای هوشمندانهاش، بر همه چیز مسلط میشود، کنترل کل شهر را به دست میگیرد و به یک دیکتاتور تبدیل میشود.
یک جوان جویای نام در رشته کریکت، برای تامین هزینه عمل جراحی پدرش، دست به شرطبندی سنگینی میزند. اما زمانی که شرطبند او را فریب میدهد، خشمگین شده و برای تلافی، وارد یک معامله غیرقانونی میشود. این اقدام او را به دام یک شبکه جنایتکار خطرناک میاندازد.
این فیلم ماجرای پسرکی به نام "رامونا" و مادرش را دنبال میکند. داستان از جایی شروع میشود که مادر رامونا او را ترک میکند و رامونا برای بازگرداندن مادرش به خانواده تلاش میکند...
یک مرد ثروتمند برای انتقام از یک تاجر قدرتمند که از او کلاهبرداری کرده است، دست به هر کاری می زند، حتی اگر مجبور شود با این دشمن قدرتمند روبرو شود و با او وارد مذاکره شود...
پدر ویرا سیمها ردی مردی محترم در دهکده است و پسرش بالا سیمها ردی در ایالات متحده ساکن می شود. وقتی پدرش در سیاست دهکده کشته می شود، بالا سیمها به هند برمی گردد و از کسی که پدرش را کشته است انتقام می گیرد...
یک جوان جویای نام به دنبال قولی که به مادرش داده بود برای سر و سامان دادن به وضعیت آشفته دولت بعد از فراغت تحصیلی به زادگاهش یعنی هندوستان باز می گردد.
داستان در مورد مردی به نام "سودیپ" که در دو نقش بازی میکند ، یک نقش که مربوط به "ساتیا " که یک فرد بی گناه ، و نقش دیگری "شیوا" که برادر وی و همچینن یک دزد و کلاهبردار است ، "شیوا" روزی از یک مرد پولدار دزدی میکند که بعدها توسط پلیسی به نام "کیشور" دستگیر میشوند اما ..