فیلم داستان علی نیومن را دنیال می کند ، کودکی که توانست از دست قتل عام اینکاهاتا فرار کند قتل عامی که در پی جنگ بین یک حزب سیاسی نظامی با نلسون ماندلا (رئیس کنگره ملی آفریقا ) در گرفته بود که فقط او و مادرش نجات یافتند و …
هنگامی که یک موج سوار پس از یک تصادف مرگش اعلام می شود، او با یک انتخاب روبرو می شود: در زندگی پس از مرگ ابدی بماند یا برگردد و تجربه خود را با جهان به اشتراک بگذارد...
داستان فیلم در آینده رخ میدهد که در شهری مملو از خشونت که جنایتکاران امور شهر را در دست گرفته اند پلیس هم حاکم ، هم قاضی و میتوان گفت همه کاره شهر است که میتواند حتی اعدام نیز انجام دهد در این بین یک مامور پلیس با یکی از ماموران پلیس کارآموز که به تازگی به کارآموزی پلیس میپردازد همراه میشود تا به مبارزه با جنایتکاران و قاچاقچیانی که نوعی مواد توهم زا به نام “Slo-Mo” را در شهر پخش میکند را نابود کند…
به هیچکس اعتماد نکن، چیزی را احساس نکن و هیچوقت شکست نخور. این ها قوانینی هستند که به آدمکش بیرحم اروپایی کمک کرده اند تا در کار خود اوج بگیرد. "ویکتور" که در رومانی بزرگ شده است بیشتر از هر کسی ارزش زندگی اش را می داند و همین او را تبدیل به قاتلی کامل کرده است. اما بعد از اینکه نزدیک ترین شخص به و کسی که او را آموزش داد به او خیانت می کند، "ویکتور" مرگ خود را جعل کرده و به لندن سفر می کند …
یه راننده حرفه ای به پشنهاد دوستش در سرقت از بانک به او کمک می کنند و برای نجات جان دوستان خود در موقع سرقت تلاش می کنند و در اخر خود او دست گیر میشود و به زندان می افتد اما نه در یک زندان معمولی زندانی که تمام خلاف کاران بزرگ و ادم کش ها در ان هستن و یک سری افراد برای خوش گذرانی خود در انجا مسابقات برگرار میکند و با جان زندانیان خشم گین و خون خوار بازی می کنند ….
نسلون ماندلا (مورگان فریمن) که بعد از آزادی از زندان رئیس جمهور آفریقا شده همه چیز در کشورش را تقسیم بندی شده بین سیاهان و سفید پوستان می بیند. او بهترین راه حل را برای برداشتن این تقسیم بندی ورزش می داند. ماندلا با کمک کاپیتان تیم ملی راگبی کشورش، بنام فرانسیس پینار (مت دمون) سعی میکند تا تیم ملی راگبی را به یک نقطه ی مشترک بین سفیدها و سیاه پوستان تبدیل کند ...
داستان فیلم دربارهی یک سفید پوست نژاد پرست اهل آفریقای جنوبی است که زندگی اش توسط زندانیای که او به مدت 20 سال نگهبان زندانش بوده، متحول می شود. نام آن زندانی "نلسون ماندلا" می باشد...
دانشمندی برای ملاقات با یک متصدی بانک زیبا به یک بانک می رود. ماشین زمان او به او اجازه می دهد 10 دقیقه در زمان به عقب برگردد و رویکردهای خود را نسبت به او اصلاح کند. او زیر سایه 2 مامور FBI قرار می گیرد و بانک مورد سرقت قرار می گیرد...
کوکی یک نویسنده ایتالیایی است که به کنیا نقل مکان کرده و در حفاظت از محیط زیست شرکت میکند. این فیلم بر اساس رمان خودزندگی به همین نام او نوشته شده است...
این فیلم داستان یک روزنامهنگار ولزی را به تصویر میکشد که در اوایل دههی سی میلادی اخبار اولیه از قحطی در اتحاد جماهیر شوروی را در رسانههای غربی منتشر میکند و
فیلم Wonder Woman 1984 ماجراهای زن شگفتانگیز را در سال 1984 و در طول جنگ سرد دنبال میکند که پس از پیوستن به استیو ترور با دو دشمن نیرومند با نامهای مکسول لرد و باربرا ان مینروا درگیر میشود
این فیلم که بر اساس واقعیت میباشد در مورد همکاری عده ای از ماموران سازمان های اطلاعاتی با چند اتیوپیایی برای قاچاق هزاران پناهنده در اوایل دهه 80 میباشد...
بادبانهای سیاه (به انگلیسی: Black Sails) یک سریال تلویزیونی درام به کارگردانی جاناتان استاینبرگ است که از ۲۵ ژانویه ۲۰۱۴ از شبکه استارز پخش شده است. داستان این سریال پیش در آمدی بر رمان مشهور «جزیرهٔ گنج» اثر رابرت لوئیس استیونسنون می باشد. ماجرا دو سال قبل از داستان رمان آغاز میشود؛ سال ۱۷۱۵ میلادی است و دوران طلایی دزدان دریایی. مستعمرهٔ سابق بریتانیا که اکنون جزیرهای بی قانون است، به دست یکی از بدنامترین ناخدایان دزدان دریایی، ناخدا فلینت، اداره میشود. همزمان با تهدیدهای ناوهای بریتانیای که برای پس گرفتن سرزمینهای خود به آبهای آن مناطق برگشتهاند، چهرهٔ جدیدی از ناخدا فلینت پدیدار میشود. او با النور گاتری، دختر یکی از قدرتمندترین قاچاقچیان متحد میشود تا در کنار یکدیگر غنیمتی بزرگ بدست آورند و با جبران خسارتهای وارده، بقایشان را تضمین کنند...