یک متخصص قلب جوان یک بیمار معلول دارد که در نهایت فوت می کند. او در قبال مرگ او احساس مسئولیت می کند. وقتی برای عذرخواهی سراغ مادر بیمارش می رود ، مادر عصبانی شده و شکایت میکند تا مجوز پزشکی را از او بگیرند...
یک کاپیتان ارتش مجبور می شود از سال ها آموزش تاکتیکی و تخصص نظامی خود استفاده کند، زمانی که یک حمله هماهنگ همزمان ایستگاه رهگیر موشکی از راه دور را که او فرماندهی آن را بر عهده دارد، تهدید می کند...
پس از اینکه یک آخر هفته عاشقانه به انحراف کشیده می شود ، یک زوج جوان خود را در یک هتل قدیمی میبینند، در حلقههای مرگبار گرفتار میشوند و طعمهای برای یک شیطان هستند....
یک دبیرستانی ، در آخرین تلاش برای بدست آوردن دختر رویای خود ، با بهترین دوستانش راهی سفر جاده ای می شوند تا گروه مورد علاقه خود را در بزرگترین جشنواره موسیقی سال ببینند...
هنگامی که سرآشپز می فهمد در صورت عدم پرداخت هزینه های تحمیل شده دولت، خانواده وی را از کشور اخراج می کند، به رئیس خود مراجعه می کند که به وی فرصت دهدتا به عنوان بازاریاب بازار سیاه کسب درآمد کند...
روح کایاکو که در فیلم قبلی برای کشتن دختری به شیکاگو رفته بود همانجا در یک مجتمع مسکونی مانده بود و ساکنین خانه را اذیت میکرد این ساختمون که کم کم خالی میشود قرار بوده کوبیده شود صاحب جدید خانه که پسر جوانی است و همراه با دو خواهرش زندگی میکند خواهر کایاکو را ملاقات میکند که به او میگوید میتواند روح کایاکو را از آنها دور کند و …
در دهکده ای دورافتاده در کاستاریکا، کلارا، زنی 36 ساله، سفری را شروع می کند تا از قراردادهای اجتماعی و مذهبی رهایی یابد و استاد تمایلات جنسی و قدرت های تازه یافته اش شود...
دو مهندس ژنتیک امیدوارند با ترکیب موفقیت آمیز DNA حیوانات مختلف و بوجود آوردن حیوانات پیوندی جهت مصارف پزشکی، به شهرت برسند. اما آنها بعد از مدتی مخفیانه تصمیم میگیرند اینبار DNA انسان را با حیوانات ترکیب کنند.
در هالیوود همه اطراف دکتر "هنری کارتر" روانشناس افراد مشهور می چرخند. همسر او به تازگی فوت کرده و "هنری" خود را سرزنش کرده و مواد مخدر مصرف می کند.دوستان "هنری" تلاش می کنند به او کمک کنند و …
داستان فیلم در مورد سه مامور پلیس متفاوت در بروکلین است که بعد از پیمودن مسیر های مختلفی که در پی گرفته اند، گذر همگی شان به یک منطقه خطرناک در شهر می افتد...
«وايولت دورو» (رولندز)، «کارولاين» (هادسن) را که در يک خانه ي سالمندان کار مي کند، استخدام مي کند تا از شوهرش، «بن» (هرت) مراقبت کند. ديري نگذشته که «کارولاين» به اسناد و شواهدي دست مي يابد که ثابت مي کند «بن» و «وايولت» عضو يک فرقه ي شوم «هودو» هستند.