آدری به عنوان یک پرستار خصوصی توسط استن برای همسر بیمارش، دمی، استخدام می شود. اما وقتی آدری با زوج متاهل وقت می گذراند، عاشق استن می شود و به جای دمی به عنوان معشوقه استن تلاش می کند.
نینا، متخصص زنان و زایمان، پس از درگذشت یک نوزاد با اتهاماتی مواجه شده است. در طول تحقیقات، تمام جنبههای زندگی او زیر ذرهبین قرار میگیرد. با این وجود، او همچنان به مسئولیتهای پزشکی خود ادامه میدهد و با وجود تمام خطرات، مصمم است خدماتی را ارائه دهد که دیگران از انجام آن تردید دارند.
لورا نقش در این نمایش را می پذیرد تا علیه مادرش شورش کند. کارگردان او را وادار می کند تا آسیب پذیری و عصبانیت خود را آشکار کند، به این امید که آنها این احساسات را روی صحنه نشان دهند.
این داستان، زندگی گروهی از جوانان ثروتمند و قدرتمند را روایت میکند که با سوءاستفاده از موقعیت خود، مرتکب جرایم مختلف میشوند و عواقب اعمالشان را بر گردن افراد بیگناه میاندازند.
دو زوج که هر دو دوباره ازدواج کردهاند و از طریق ازدواجهای قبلیشان با یکدیگر ارتباط دارند، زندگی را به عنوان یک خانوادهی ترکیبی هماهنگ پیش میبرند، تا اینکه یک افشاگری تهدید میکند که روابط متعادل و دقیق آنها را از هم بپاشاند
در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ در ایتالیا، آژانس «دیوا فوتورا» به مدیریت ریکاردو شیکی، با تبدیل «عشق آزاد» به پ.و.ر.ن.و.گ.را.ف.ی، افرادی مانند ایلونا استالر و موآنا پوتزی را به ستاره تبدیل کرد که شهرت آنها منجر به ورود چیچولینا به مجلس و نامزدی پوتزی برای شهرداری شد.
ماری، یک توسعه دهنده با استعداد املاک، با یک پیشنهاد کاری بزرگ به شهر خود بازمی گردد و در آنجا با مسائل خانوادگی، رقابت و عشق روبرو شده و معنای واقعی کریسمس را در قالب عشق، بخشش و اسب ها می یابد.
ساپفو و بریتومارتیس، دو زن افسانهای، در کنار دریا با هم ملاقات میکنند. هر دو به دلایلی ناگزیر به آب پناه بردهاند و حالا در کنار هم، به تأمل دربارهی عشق و دلشکستگی میپردازند.
فانی ۱۷ ساله، هنوز در جستجوی هویت خویش است. او در برقراری روابط دوستانه با دیگران با دشواری مواجه است. در سفر به آلمان، با دوست مکاتبهای خود، لینا، دیدار میکند. لینا آرزوی مشارکت در فعالیتهای سیاسی را دارد و این موضوع برای فانی نگرانیآور است.