هانا در جستجوی پیکر پسر گمشدهاش، راهی شهر آرام بیلینگ میشود. اما در جریان تحقیقاتش، رازهای پنهانی شهر برملا میشود، رازهایی که هم ساکنان زنده و هم ارواح مردگان برای پنهان نگاه داشتنشان تلاش میکنند.
Nest of Vampires یک مامور MI5 را دنبال می کند که از لندن به روستاهای انگلستان در جستجوی افرادی است که همسرش را به قتل رساندند و تنها دخترش را ربودند. در طول تحقیقات خود، او یک فرقه خون آشام بی رحم را کشف می کند که به شدت درگیر قاچاق انسان و پرستش فرقه شیطان است.
در منطقهای جنگلی در شمال سن پترزبورگ، طی سه دهه گذشته، افراد ناپدید شدهاندو اجساد اندکی پیدا شدهاند. در ۲۰۱۷، گروهی از داوطلبان برای جستجوی یک نوجوان گمشده به جنگل رفتند و ناپدید شدند. مردم محلی معتقدند که آنها توسط روحی به نام "بیوه لنگ" ربوده شدهاند.
یک عروس به همراه دوستانش برای جشن مجردی به یک کلبه جنگلی میرود، اما زمانی که یک گروه ناخوانده شروع به کشتن مهمانان میکنند، خوشی آنها به پایان میرسد.
چهار دوست که بر اثر یک اتفاق ناگوار از یکدیگر دور شده بودند، در جریان انجام یک پروژه ی مربوط به درس فیلمشناسی دوباره به هم میرسند. با گذشت زمان و بروز اختلافاتی، این گروه تصمیم میگیرند در شبی که ماه خونین در آسمان میدرخشد، فیلمی در جنگل بسازند، اما آنها در این کار تنها نیستند...
زندگی مشترک لوکاس، دانشمند هستهای بیکار، پس از سقط پنهانی همسرش وایولت، دچار بحران میشود. با وخامت ناگهانی وضعیت جسمی و رفتارهای عجیب و غریب وایولت، لوکاس با راز تاریکی روبرو میشود که همسرش در حال پنهان کردن آن است.
سیتا، خواننده اصلی یک گروه موسیقی مشهور، ناپدید میشود. اعضای گروه به دنبال او میروند و متوجه میشوند که سیتا در سارانجانا، یک شهر فراطبیعی، گرفتار شده است. برای بازگرداندن او، آنها باید از طریق یک ماجراجویی پر از اتفاقات عرفانی، یک دروازه به این شهر پیدا کنند.
پس از خودکشی لایتفوت، ترنر برای بررسی قتل سوزان به خانه او میرود. او در میان اتفاقات عجیب و غریب، با رمزگشایی از یک نقشه کدگذاری شده، جسد سوزان را پیدا میکند و سرنخهایی را کشف میکند که مرگ او را به لایتفوت مرتبط میکند.
اما، دختر مارتین، برای یافتن حقیقتِ اتفاقی که سی سال پیش برای والدینش رخ داده بود، نگهبان شبانه میشود. ملاقات او با وُرمر، قاتل سریالی، در سلولش، این قاتل را از کما بیرون میآورد و زنجیرهای از حوادث سرنوشتساز را رقم میزند.
در زیر پوسته آرام یک شهر کوچک دانشگاهی، رازی هولناک نهفته است. دختری جوان با ظهور سایبورگها از تاریکی، زندگی آرام خود را در معرض خطر میبیند. این موجودات فلزی، دنیای او را به چالش میکشند و او را مجبور به سفری پرمخاطره برای کشف حقیقت و نجات شهرش میکنند.
ناتان در پی یک تصادف رانندگی جان خود را از دست میدهد و به اعماق جهنم سقوط میکند. او در این دنیای تاریکی و وحشت، شاهد درد و رنج جانفرسای ارواح عذابدیده خواهد بود و خود نیز طعم گزندهی این عذابها را خواهد چشید.
یوهان فاوست پس از فرار از جهنم، با لشکری از خونآشامها به پراگ یورش میبرد و جنایتی هولناک را رقم میزند. مارگارت، همسر سابق او، تنها کسی است که برای متوقف کردن فاوست و نجات شهر تلاش میکند.
زنی جوان، میخانهای کهنه و متروکه را به ارث میبرد. او در حین بازسازی میخانه، راز هولناکی را در زیرزمین آن کشف میکند: موجودی تغییرشکلدهنده به نام "بَگهِد"...