آئورا توانایی های جادویی دارد، او و دوستانش ماجراجویی های زیادی در آکادمی دارند اما چیزی نمی گذرد که آئورا متوجه می شود مدرسه راز های تاریک زیادی را مخفی می کند و …
میو احساساتی نسبت به دوست دوران بچگیش آراتا داره، ولی نمیتونه بیانش کنه. یه روز که مثل همیشه رابطه عادیشون برقرار بود سر یه چیز ساده بحثشون میشه. وقتی آبا از آسیاب میفته، میو میو تو بارون میره تا از دل آراتا در بیاره. توی راه تصادف میکنه. وقتی چشاشو باز میکنه، یه دنیای اسرار آمیز و ناشناس جلوی چشاش میبینه.
پس از انفجار در یک کارخانه که به طرز مرموزی یک شهر را در زمان متوقف می کند، دو دانشجو با کودکی وحشی و مرموز روبرو می شوند. این دیدار، جرقه عشقی را در آنها برمی انگیزد که از نارضایتی آنها از زندگی روزمره شان ناشی می شود. این عشق، دنیای آنها را زیر و رو می کند...
به تازگی یک دختر ربات بی نام از جانب خالق خود هدیه زندگی گرفته است ، در حالی که در جستجوی شگفتی های یک جهان معمولی با پسر جهش یافته ای شگفت انگیز آشنا می شود و دوستی مشترک دارند که باید بر خانواده های درگیر آنها غلبه کند...
تاماهی و دوستانش در حال بازگشت از مدرسه بودند که شاهد سقوط شخصی از پشت بام آپارتمانی در نزدیکی بودند. آنها با عجله به ساختمان رفتند، اما دیدند که ساختمان خالی است...
پاپی متوجه میشود که برانچ زمانی عضو یک گروه پسرانه به نام بروزن بود که با برادرانش فلوید، جان دوری، اسپراس و کلی تشکیل شده بود. اما زمانی که فلوید ربوده میشود، برانچ و پاپی برای متحد کردن برادران دیگر و نجات فلوید به سفری میروند...
ارواح یخی به یک شهر کوچک حمله میکنند و همه را منجمد میکنند. کای، گردا و ایلای، یک جادوگر کوچک، به دنیای جادویی سرزمین آینه میروند تا ارواح یخی را شکست دهند و شهر را نجات دهند.
یک سیاره زیبا و سرسبز زمانی به دلیل نابودی گیاه گرانبهای آن که حاوی انرژی حیاتی بود، به یک بیابان ویران تبدیل شد. سه کودک با امید به بازگشت سیاره خود به شکوه سابق، با شجاعت از خطرات زیادی عبور کردند. آنها از آتشفشان فعال و رباتهای غولپیکر جان سالم به در بردند و در نهایت آخرین گیاه قدرتمند را پیدا کردند. آنها با کاشت این گیاه، سیاره خود را به زندگی بازگرداندند.
شش داستان فانتزی، ماوراءالطبیعه و کمدی-درام که مخاطب را با خود به دنیایی متفاوت میبرند و او را با ماجراهای هیجانانگیز، ترسناک و خندهدار آشنا میکنند.
"دورایمُن"، یک گربهی ربات مانند است که دارای یک جیب جادویی می باشد. او از جیب جادویی اش می تواند وسایل مختلفی را در بیاورد و مشکلات را با آن ها حل کند. همچنین او دارای صاحب و دوستی به نام "نبیتا" است. اما اگر "دورایمُن" او را ترک کند چه بلایی بر سر زندگی "نبیتا" می آید؟
اسباب بازی ها به سفری در جاده می روند اما اتفاقی ناخواسته آن ها را به یک متل کنار جاده ای هدایت می کند. بعد از اینکه یکی از اسباب بازی ها گم می شود، سایر آن ها به دنبالش می گردند. اما آن ها متوجه گیر افتادن در مسئله ای مرموز و هولناک می شوند و...
داستان در مورد یک دنیای زیرزمینی مخفی میباشد. دنیای گرم و پر از لوله و… . شاهزاده این دنیا به اسم "پاتما" همیشه دوست دارد به بیرون برود و گردش کند. او بیشتر از همه دوست دارد به محلی برود به اسم “منطقه خطر”. هیچ کس اجازه ورود به این منطقه را ندارد و کسی به "پاتما" نمیگوید که چرا. بالاخره او وارد منطقه خطر میشود و راز آن را کشف میکند و داستان شروع میشود...
یک شهاب سنگ جادویی درشهر ماجراجویی سقوط می کند و به توله های "سگهای نگهبان"قدرت های خارق العاده می دهد . آنها اکنون به "توله های قدرتمند" تبدیل شده اند و از این قدرت ها برای کمک به مردم استفاده می کنند...