در سال 1943، گروهی از نظامیان اسیر متفقین نمی توانند بر سر طرح فرار به توافق برسند، ستاد متفقین طرحی را تهیه می کند و مردی را که امیدوارند دستگیر شود، برای هماهنگ کردن فرار اسیران به آنجا می فرستد...
در طول جنگ کره، گروهبان پل رایکر متهم به فرار به چین کمونیستی شده و سپس به عنوان جاسوس به واحد خود بازگشته است. او در دادگاه نظامی محاکمه شده و به اعدام محکوم شده ، اما وکیل او معتقد است که رایکر بی گناه است و خواستار محاکمه جدید می شود...
ریچارد گتلینگ ، سعی دارد مسلسلی که اختراع کرده را به دولت بفروشد ، اما تارپاس ، ایده های دیگری دارد و او را با نمونه اولیه اش می دزد . سپس تانر در پی دستگیر کردن آنها بر می آید ...
همانطور که ارتش متحدان نزدیک می شود، آلمانی ها تصمیم می گیرند تا پل آخرین راین را منفجر کنند و درحالیکه سربازان خود را به دام انداخته اند. اما آیا این اتفاق خواهد افتاد؟...
یک کاپیتان آلمانی و یک کاپیتان آمریکایی در طول جنگ جهانی دوم به یکدیگر کمک می کنند تا در صحرای آفریقای شمالی زنده بمانند. آنها یک سال بعد در جریان عملیات جنگی در فرانسه دوباره با هم ملاقات می کنند...
یک زندانی جنگی که در یک باغ وحش کار می کند فرصتی برای فرار از آلمانی ها دارد، بنابراین او فیلی را که ازش مراقبت می کرد با خود می برد. با هم به سوی سرزمین سوئیس و آزادی می روند ...
در سال 1668، سرهنگ لهستانی میخائیل ولودییوفسکی که به تازگی به یک صومعه بازنشسته شده است، به خدمت فعالیت بازمیگردد و مسئول دفاعهای مرز شرقی لهستان در برابر حملات گروههای تاتار و ارتشهای عثمانی میشود...
پس از فرود در شمال آفریقا در جنگ جهانی دوم، گروهی از سربازان به رهبری سروان بروس کلی مأمور می شوند تا به یک موقعیت دشمن حمله کنند تا یک انبار بزرگ ذخیره نفت در بیابان را نابود کنند...
بر اساس داستانهای کوتاه طنز سر آرتور کانن دویل درباره اتین ژرار بیهوده و خودخواه، یک سرتیپ فرانسوی که در طول جنگهای ناپلئون خدمت میکرد. او فکر می کند بهترین سرباز و عاشقی است که تا به حال زندگی کرده است و قصد دارد آن را ثابت کند...
در سال ۱۹۴۴، در جریان جنگ جهانی دوم، یک چترباز آمریکایی در عملیات خرابکاری در ایتالیا مجروح میشود و تنها بازمانده گروه خود میشود. او توسط گروهی از یتیمهای ایتالیایی نجات مییابد. این یتیمها به او کمک میکنند تا از نیروهای دشمن فرار کند و یک سد حیاتی را منفجر کند...
در طول جنگ سی ساله دهه 1600، گروهی از مزدوران پروتستان به طور مسالمت آمیزی با روستاییان کاتولیک آلمانی در یک دره کوهستانی پنهان و بکر و دست نخورده از جنگ زندگی می کنند...
شاهزاده میخاییل شجاع، حاکم والاچیا، در اواخر قرن شانزدهم بر سختیهای امپراتوریهای عثمانی و اتریشی غلبه کرد تا والاچیا، مولداوی و ترانسیلوانیا را در یک کشور متحد کند...
گروهی از فرشتگان جهنمی که توسط سیا آموزش دیده اند، گرازهای زره پوش مخصوص خود را به کامبوج می برند و در جنوب شرقی آسیا حرکت می کنند تا مشاور رئیس جمهور اسیر شده را نجات دهند...