یک چوپان جوان به نام لوکاس (دیوید کلی) توسط رعد و برق کور می شود و برخی راهبه های مهربان در صومعه ای نزدیک او را می گیرند. خواهر کاترین (ایریس راینر) برف را برای لوکاس توصیف می کند که هرگز آن را ندیده است. لوکاس برای بازی در نقش یک فرشته در مسابقه کریسمس صومعه انتخاب می شود و برف کریسمس که در طول مسابقه می بارد معجزه کوچکی انجام می دهد.
پسر مزرعه دار یوگسلاوی، اندی پتروویچ (گری گریمز) عاشق فوتبال است، اما در زمین بازی بی فایده است. هنگامی که او به قاطر محبوبش، گاس، اعلام می کند که برای همیشه بازی را رها می کند، حیوان اجباراً توپ فوتبال اندی را به دورتر می زند. خیلی زود، اندی گاس را آموزش می دهد تا به صورت دستوری توپ را بزند...
در شب کریسمس، شاهزاده کوچولویی در جستجوی ستاره کریسمس ناپدید میشود. پادشاه خشمگین ستاره را نفرین میکند و آن را پنهان میکند. سالها بعد، دختر جوانی به نام سونیا وارد داستان میشود و شاید او بتواند طلسم نفرینشده را بشکند.
در سال 1869 در کنتاکی، پسری جوان و دوستانش برای یافتن صندوق گنجی که پدر مرحومش در طول جنگ داخلی در باتلاقهای فلوریدا پنهان کرده بود، راهی سفر میشوند.
یک اکتشاف قرن نوزدهم به مرکز زمین، شگفتیهای اولیه، هیولاهای ماقبل تاریخ و یک تمدن زیرزمینی را آشکار میکند که ممکن است بزرگترین کشف را به همراه داشته باشد...
یک نوجوان جاه طلب و عصیانگر عضو تیم بیس بال شده و در یک مسابقه شرکت میکند. این پسر، موفق میشود تا با پدر خود دیدار داشته باشد و او را به عنوان مربی تیم در نظر میگیرد و ...
سگ بنجی زمانی که سعی می کند دوباره با صاحبانش بپیوندد درگیر ماجراهای مختلفی می شود. در همین حین، چند شخصیت و را برای چیزی ارزشمند که یک مامور مخفی روی او پنهان کرده بود تعقیب می کنند....
در معادن یورکشایر انگلستان، شرکتی که توسط لرد هاروگیت (Alastair Sim) سودجو اداره می شود، از پونی ها برای حمل زغال سنگ از چاله ها استفاده می کند. با این حال، زمانی که ریچارد سندمن (پیتر بارکورت) به هاروگیت در مورد مکانیسمهایی با نیروی بخار که میتواند جایگزین حیوانات شود، اطلاع میدهد، اسبها به کشتارگاه میروند. دو پسر دلسوز و دلسوز تصمیم میگیرند با دزدیدن اسبها، آنها را نجات دهند...
یک آدم کوچولو، تیم بیسبال را به ژاپن می برد تا با بهترین تیم بیس بال لیگ کوچک این کشور مسابقه دهد، که جرقه ای از ماجراها و اتفاقات ناگوار را به دنبال دارد...
ورنون ستودنی پیشگویی دست و پا چلفتی اما دوست داشتنی است که ایستاده است تا ثروت عموی خود را به ارث ببرد. شرط این است که او ریل ها را به عنوان یک سرگرمی بی پول درست مانند دایی اش در تاریکی حرکت کند ...
سه دانشمند به یک گربه بیگانه که روی زمین گیر افتاده کمک می کنند تا فضاپیمای آسیب دیده خود را تعمیر کند و به خانه بازگردد، اما تلاش های آنها توسط مقامات ارتش ناتوان و جاسوسان خارجی با مشکل مواجه می شود...